روایت اول- باز هم خبر رسید که چند نفری را اعدام کرده اند. به اتهام های گوناگون، اتهام هایی که هنوز ثابت نشده بودند و احتمالاً ثابت هم نمی شدند. این چند نفر را قربانی کردند که آنانی که منتظر سالروز انتخابات ریاست جمهوری و روزهای بعد از آن هستند، گوشی دستشان باشد که خدای نکرده دست از پا خطا نکنند.
این روزها خبرهای مرگ و اعدام و دستگیری تکراری شده اند. اما باز آدم را می سوزانند. باز هم آتش می زنند به جان آزادی و جان آزادی خواهان. اما گویا راه آزادی، بدون مرگ پیمودنی نیست. این همسفر شوم مسافران ایستگاه آزادی چه بی رحمانه همسفرانش را ناکام از آزادی می گذارد و می رود.
روایت دوم- بعد از اعدام چند فعال سیاسی به اتهام محاربه و بمب گذاری خیلی ها منتظر بیانیه یا اظهار نظری از رهبران جنبش سبز بودند. انتظار ها از سوی برخی چنین بود که رهبران جنبش سبز باید خیلی سریع واکنش نشان می دادند و این موضوع را محکوم می کردند.
اما به نظرم این انتظار بیشتر رنگ و بوی احساسی دارد تا منطقی، آنهایی که منتظر شنیدن واکنس سریع افرادی چون موسوی و کروبی بودند، باید این موضوع را نیز در نظر می گرفتند که این افراد با توجه به وضعیتشان نمی توانند احساسی عمل کنند و بدون در نظر گرفتن همه جوانب به طور مثال درباره موضوعی مقل این اعدام ها واکنش نشان دهند. بماند که مهندس موسوی بعد از دو روز در بیانیه ای به این اعدام ها واکنش نشان داد.
روایت سوم- هیات دولت تصمیم می گیرد که به خاطر برگزاری اجلاس گروه 15 در تهران روزهای شنبه و یکشنبه را تعطیل کند. جمعه تعطیل است و دوشنبه هم تعطیل. می شود چهار روز تعطیلی.
یک روز پس از تصمیم هیات دولت خبر می آید که مصوبه هیات دولت لغو شده است و فقط مدارس تعطیل هستند و ادارات دولتی باید سرکار باشند.
به این فکر می کنم که اعضای هیات دولت (غیرقانونی) چند ساعتی نام امسال را یادشان رفته بود. بعد از یک روز یادشان آمد احتمالاً!
روایت چهارم- یاد روزهای قبل از انتخابات به خیر! انگار کسی اصلاً نمی دانست معنی حجاب و عفاف چیست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر