۱۳۸۷ شهریور ۱۰, یکشنبه

این است معجزه فیلم سازی ایرانی !


این است معجزه فیلم سازی ایرانی !


آخرش را دیدید ؟ این بود ! به قول بچه ها گفتنی آخرت فیلم سازی و سریال سازی ایران همین بود که دیدید ! ترانه مادری که چند یک ماه و اندی ( نه اون اندی . . . ) ملت را گذاشته بود سر کار تمام شد تا کماکن مطمئن باشیم ، نه قیافمون به فیلم ساختن می خوره نه توانایی اش را داریم ، حال چه از نظر تکنیک و چه از لحاظ امکانات . اگرچه قبل از این هم سریالی مثل نرگس با تمام طرفداران سینه چاکش نشان داده بود که . . .


با تمام احترامی که برای فیلمنامه نویسان ایرانی قائلم باید به این حقیقت اشاره کنم که فیلمنامه نویسان ما این روزها دیگر به دنبال آفرینش تصویری ویژه در فیلمنامه های خود نیستند و ترجیح می دهند با استفاده از همان درون مایه های فیلمفارسی تنها مخاطب را به تماشای فیلم و سریال تشویق کنند. کسی در پی اتفاق خاصی نیست ، عادت کرده اند و مردم را عادت داده اند داستان ها سطحی باشد و معمولی ، بدون هیچ اتفاق چشم گیری که حداقل بیننده را راضی روبروی جعبه جادویی نگه دارند . نه آنکه بیننده از دیدن فیلم و سریال خوشش نیاید که حقیقتاً این طور نیست ، ولی آیا هیچ یک از ما در هنگام دیدن سریالی مانند ترانه مادری ، به غیر از نگرانی و دل شوره که ریشه در سادگی اغراق شده پویا نظری داشت ، احساس دیگری هم داشتیم ؟ یا اینکه تنها نگران بودیم که خانم ادیب در قسمت بعد چه جوابی به پویا می دهد و نقشه جدید فرخ برای شکر آب کردن روابط خانواده چیست؟


اگر چه در این میان نمی توان بازی های بازیگرانی چون هما روستا و بعضاً دانیال حکیمی را نادیده گرفت . چنان که حضور خانم روستا در یک صحنه کافی بود تا بازی چشمگیر ایشان توجه تمام تماشاگران را به خود جلب کند و میدان دار آن صحنه باشد .


اما با خروج مادر بزرگ از داستان ، تنها دلمان خوش بود به بدجنسی های فرخ (دانیال حکیمی) که البته اغراق بیش از پیش نویسنده بر این بدجنسی ها ، برخی سکانس ها را برای بیننده غیر قابل باور می کرد .


البته نباید ظهور دو بازیگر جدید (نمی گویم پدید ، چون نبودند ) در این سریال را نادیده گرفت ، که حضور همین دو نفر (مخصوصاً بهرام ) در بعضی از قسمت ها گارگردان و نویسنده را از تکرار نجات می داد .


به هرحال ترانه مادی به بدترین و همچنین گنگ ترین شکل ممکن به پایان رسید تا آخرش چیزی برای بیننده باقی نماند به جز بعضی گونه های خیس دختر های دبیرستانی و طرفداران یانگوم ، آن هم به دلیل این که سرگرمی هرشب شان تمام شد .


بچه ها واقعیت را فهمیدند ! با آغوش باز به خانواده هایشان برگشتند ! لیلا با پدرش به خارج نرفت !( از اول سریال برای رفتن زمین و آسمان را به هم دوخته بود ) ! فرخ (بدمن ماجرا) متحول شده و به زندگی برگشت !بابای لیلا بدبخت شد . خلاصه کنم : زندگی شیرین شد بد فرم تا جماعت دم ماه رمضان حال کافی را استعمال کنند !!!

۱۳۸۷ مرداد ۲۶, شنبه

کدام افتخار ملی ؟

کدام افتخار ملی ؟ بخوانید : « من با تو خوشم . . . »


 


 



 


کدام امید و آرزو ، کدام افتخار ؟ با هزار و یک تیتر رنگارنگ دلمان را خوش کرده بودیم که با موفقیت ورزشکارانمان در مسابقات مقدماتی المپیک و راهیابی به این نبردگاه بزرگ ورزشی ، حالا دیگر کار راحت شده و باید منتظر مدال های رنگا رنگ باشیم که به گردن تک تک اعضای کاروان ورزشی کشورمان آویزان است و خود نمایی می کند.


منتظر بودیم در این یک ماه رقابت های المپیک حد اقل چند باری سرود ملی ایران را از بلند گو های کوچک تلویزیون هایمان گوش دهیم و با افراشته شدن پرچم سه رنگ ایران  از افتخار چشمانمان تر شود . می خواستیم گوشمان را عادت بدهیم به سرود « ورزشکاران ، دلاوران ، نام آوران » که حداقل چند روزی یکبار پخش شود و ما هم صدا و سیما را دست بیاندازیم که « ای بابا ، اینها بهتر از این سورد برای پخش کردن ندارند ؟!» و فقط خدا می داند که چقدر از شنیدنش خوشحال می شدیم و ...


احسان حدادی ، حمید سوریان ، محمد رضا رودکی و ... تمام امید های ما بودند برای مدال طلا ، قبل از رفتن با افتخار وعده گردن آویز طلا را به ملت ایران می دادند ، اما . . .


حمید سوریان حتی بین سه نفر اول هم قرار نگرفت . محمد رضا رودکی که به امید طلا رفته بود و بعد از مسابقاتش چشم امید به مدال نقره اش بسته بودیم ، در حساس ترين مسابقه اش با ضربه فني از جودوكار نچندان سر شناس كوبایی باخت تا پنجم شود . احسان حدادی هم که گل سرسبد کاروان اعضامی ایران بود در در دور مقدماتی مسابقات پرتاب دیسک حتی حد نصاب لازم هم نرسید و از دور رقابتها حذف شد.


حدادی که در دو پرتاب خود نتوانسته بود حد نصاب رکوردهای قبلی اش را تکرار کند، در پرتاب سوم دستش را گرفت تا بگوید مصدوم است و می تواند فقط هفدهم شود .


خرده نمی گیریم ، یعنی الان دیگر وقت خرده گرفتن و گله کردن از این کاروان شکست خورده نیست ، اما بی اعتنا هم نمی توان بود . نمی توان به جناب آقای علی آبادی ، رییس ورزش ایران – که تا پیش از این سمت ، هیچ ارتباطی به ورزش نداشت – خرده نگرفت و باز خواستش نکرد که فلانی این بود موفقیتی که از آن دم می زدی، این بود افتخار ایران و ایرانی .


گویی تنها رضا زاده می دانست در این آشفته بازار چه خبر است که پیش از هر اتفاقی کنار کشید و انصراف داد تا خاطره بلند کردن وزنه های چند صد کیلویی بدون خدشه در ذهن مردم هک شود ، وگرنه بهانه ای مثل بیماری آن هم تنها یک هفته مانده به رقابت های المپیک . . . انتظار ندارید که مردم به این راحتی ها باورشان شود !!!


اما در این موضوع هرقدر هم درد آور ، شاید بتوان یک روزنه امید پیدا کرد ، این که با شکست بی سابقه کاروان ورزشی ایران دیگر نمی توان به این ورزشکاران گفت «ورزشکار ملی» و به آنها خرده گرفت که : شما اسطوره های ملی جوانان این مرزو بوم هستید و نباید با ژست های آنچنانی عکستان روی بیلبود های تبلیغاتی چاپ شود و یا در آگهی تلویزیونی فلان بنگاه املاک در فلان کشور عربی بازی کنید .


دلمان را خوش می کنیم به قهرمانی در کاپ ال جی – یا همان مسابقات غرب آسیا و پیروزی بر اردن و سوریه و دیگر کشور های ریزه میزه عربی و می خوانیم «من با توخوشم ، تو خوشی با دل من » تا هم دل مردم نشکند و هم صدای جناب سرمربی بیش از پیش برای منتقدان و خبرنگاران  بلند شود .


نمی دانم بعد از این می توان امید داشت به هادی ساعی ، یا باید بعد از شکست او هم ناراحت باشیم که چرا یوسف کرمی را نفرستادیم . . .


 


 


 

۱۳۸۷ مرداد ۱۷, پنجشنبه


درد سر خوب


 



طرح از توکا نیستانی


 


همیشه از خودم می پرسم که چرا روزنامه نگاری ؟ چرا خبرنگاری؟ مگر حرفه و کار دیگری نبود که من به آن علاقه مند شوم. این همه رشته های دانشگاهی و غیر دانشگاهی که هر کدام خیلی بیشتر از اینی که من دنبالش هستم کارایی و حتی در آمد دارد . پس چرا من که تمان دوران کودکی و نوجوانی ام را با وسایل برقی و برق سر و کله زدم و حتی دوره های مختلفی هم در این زمینه دیدم ، حالا باید . . .


به عقیده بسیاری ، روزنامه و روزنامه نگاری در کشور عزیز ما هیچ گاه نتوانست به عنوان حرفه ای برای افراد در مسیر حرفه ای راه خود را ادامه دهد ، چه در ابتدای ظهوراین پدیده در زمان امیبر کبیر که هیچ کس در ایران ذهنیت خاصی از مطبوعات و اطلاع رسانی  نداشت ، چه در دوران مشروطه که به ضن برخی از دوران آزادی مطبوعات ایران بود و چه در دوران دولت اصلاحات که به گفته بسیاری از اساتید این حرفه ، قله آزادی مطبوعات در ایران بود. حتی در هم اکنون و در دوران دولت مهر ورز احمدی نژاد که بسیار از آزادی رسانه ها و تعامل با مطبوعات دم می زند .


اما آیا براستی با توجه به چنین وضعیت نا بسامانی باید به آینده مطبوعات ، روزنامه نگاری و اطلاع رسانی امید داشت و برای بهبود وضعیت تلاش کرد یا همچون بسیاری در کنجی خزید و منتظر بود که هر چه بادا باد. . .


اهالی مطبوعات (اهالی مطبوعات را چنین جداگانه خطاب می کنم ، چون آنان که در رسانه ملی به خبرنگاری مشغولند ، وضعیتشان با تمام همکاران مطبوعاتی شان متفاوت است و اگر چه هستند کسانی که از مطبوعاتی چون کیهان با به عرصه خبرنگاری گذاشته اند و با راه یافتن به رسانه ملی ، حال رویای نگارش خبر در پاریس در سر می پرورانند ) در این چندین سال که روزنامه نگاری ایران در برخی مواقع شانه به شانه روزنامه نگاری حرفه ای می زند ، همیشه با چند مشکل اساسی دست و پنجه نرم کرده اند . مسائلی چون نبود امیت شغلی ، نداشتن پشتوانه در دولت حاکم  ، درد نان و شاید صد ها مشکل مهم دیگر . اما هیچگاه نتوانسته اند با سانسور های خبری کنار بیایند ، هیچگاه نتوانسته اند تنها نظاره گر مشکلات و ضعف ها باشند و دم نزنند و هیچ وقت از کنار نا بسامانی بی اعتنا عبور کنند . آنان که دیدند و نوشتند ، پایان را خوش نیافتند ، اما خیالشان آسوده بود از این که بی اعتنا نبودند . از کار بی کار شدن حتی در مدت زمانی خیلی کوتاه شاید خیلی سخت باشد ، اما سکوت غیر قابل تحمل است .


همکاران عزیز روزتان مبارک .


 


 


 

۱۳۸۷ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

زیر زمینی ها در دبی


زیر زمینی ها در دبی


 


 



 


 


۱۵ خواننده زيرزمينی،  در  ۱۵ ماه  اوت و به مناسبت تعطيلات نيمه شعبان، بزرگترين کنسرت خواننده های زير زمينی ايران را در دبی به روی صحنه خواهند برد.


 


اردلان طعمه ۲۰ ساله، رضايا  ۲۱ ساله، آرمين معروف به fm۲۲ساله و ۱۲ خواننده جوان ديگر که ترانه های آنها طرفداران پر شماری در ايران امروز دارد، از ۱۵ روز قبل از شروع  اينبرنامه به دبی آمده اندتا شانس اولين کنسرت رو زمينی عمر خود را در فضايی به دور از تنش از دست ندهند.


 


امير شجاعی، مسئول برگزاری اين کنسرت که خود نيز جوانی ۲۶ ساله است به استقبال مردم و به ويژه جوانان ايرانی از خواننده های زير زمينی اشاره می کند و می گويد: «نسل امروز ما بويژه در داخل کشور، موسيقی توليد شده توسط خواننده های داخل ايران را بيشتر می فهمند تا انواع ديگر موسيقی را. اين ها به زبان روز مردم بيشتر آشنا هستند و بهتر می دانند که چگونه با مخاطبشان ارتباط  برقرار کنند.»


 


شجاعی می گويد: «نگاه نکنيد که اين افراد اين قدر جوان هستند و بعضی از آنها فقط ۱۸ سال دارند، به حاصل کارشان نگاه کنيد. الان در تهران و شهرستان ها بيشتر جوان ها در داخل ماشين های خود چند سی دی از اين خواننده ها دارند و موسيقی اين افراد را خيلی دوست دارند.»


 


مسئول برگزاری کنسرت گروه زير زمينی ها می افزايد: «برنامه ما جمعه شب، ۱۵ اوت، در سالن سرپوشيده مرکز تجارت جهانی دبی که يکی از مجلل ترين  سالن های دبی با شش هزار نفر گنجايش است برگزار خواهد شد و با توجه به قيمت ارزان بليت و تنوع برنامه، فکر می کنم همه بليت ها فروخته شود.»


 


بخشی از عواید کنسرت برای امور خيريه


 


در  آگهی تبليغاتی اين برنامه  آمده است که پنج خواننده رپ، پنج خواننده R'n'B يا «ريتم و بلوز»  و پنج خواننده پاپ در اين کنسرت ترانه های خود را اجرا خواهند کرد و بخشی از عوايد اين برنامه  به خانه هنر بم تعلق خواهد گرفت.


 


اردلان، (طعمه) يکی از  خواننده های ۲۰ ساله اين کنسرت است، که با وجود محدوديت ها در داخل کشور، شهرتی برای خود دست و پا کرده است و ترانه های معروفی دارد. وی می گويد: «من و بقيه بچه ها تصميم گرفتيم که ۱۰ هزار دلار از دستمزد اولين کنسرت خودمان را جمع کنيم و بدهيم به خانه هنر بم. فکر می کنم راه دوری نمی رود.»


 


آرمين ( fm 2) يکی ديگر از خواننده های زيرزمينی پرطرفدار در باره اولين اجرای کنسرت در خارج از مرز می گويد: من  از اينکه می توانم برای اولين بار در دبی برای مردم به روی صحنه بروم خيلی خوشحالم. ما تجربه خواندن در يک  کنسرت را نداريم و اين چند روز که تا زمان برگزاری برنامه باقی مانده است، بکوب تمرين می کنيم تا بتوانيم اجرای خوبی داشته باشيم.»


 


رضايا هم در اين کنسرت به روی صحنه خواهد رفت. سبک و اجراهای مشترک اين خواننده با شماری از زيرزمينی های ايران، که به واقع ترکيبی از رپ و پاپ است، طرفداران فراوانی در بين طرفداران موسيقی ايرانی پيدا کرده است.


 


اين خواننده ۲۱ ساله  درباره سبک کارش می گويد: من فکر می کنم که مردم  ما، چندان ميانه خوبی با بعضی از واژه های رکيکی که در بعضی از ترانه های رپ شنيده می شوند ندارند و همين طور ما نبايد دقيقا همان چيزی را که به عنوان رپ از کشورهای ديگر آمده است را درصد تقليد کنيم.»


 


وی می افزايد: «ما می توانيم يک رپ فارسی بخوانيم. منظورم اين است که هنر در جامعه ما بايد صيقل داده شود و ايرانی شود، نه اين که کورکورانه هر چيزی را که ديديم کپی کنيم.» 


 


 


فهرست خوانندگان حاضر در کنسرت زیر زمینی های ایران در دبی 


 


۱. شروين


 


۲. حسين تهی


 


۳. مسيح


 


۴. آرش AP


 


۵. آرمين 2 fm


 


۶. دانوب


 


۷. ياسر


 


۸. اردلان طعمه


 


۹. سعيد مدرس


 


۱۰. مهدی اسدی


 


۱۱. ساميار


 


۱۲. دريا ولی لو


 


۱۳. امير شهريار


 


۱۴. اشکان


 


۱۵. رضايا