۱۳۸۸ فروردین ۴, سه‌شنبه

 


آزادی یک جزایری !


شهرام جزایری عید را کجا می گذراند ؟


جزایری 


شهرام جزایری آزاد شد . این چند کلمه کافی است تا حرف و حدیث هایی که درباره گریم صورت او موقع دستگیری اش در عمان شنیده بودیم – که مثلاً کتک خورده است - را قابل باور بدانیم . خبر آزادی شهرام خان جزایری را در دومین روز سال 1388 شنیدم و اگر چه تعجب کردم ، اما به نظرم موضوع عجیب و دور از ذهنی نبود . آن طوری که منابع آگاه و تقریباً آگاه می گفتند ، جزایری نه برای تعطیلات عید ، بلکه برای حضور در مراسم چهارشنبه سوری یعنی دقیقاً صبح روز سه شنبه آزاد شده و راهی منزل شده است ، اما هنوز مشخص نیست که این آزادی بطور دائم است و یا تنها برای گذراندن تعطیلات در خارج از زندان . البته همچنین معلوم نیست منزل مقصد شهرام جزایری ، منزل شخصی بوده یا خانه یکی از آنهایی که توانستند موقع فرار از ایران در کمتر از 2 ساعت حدود 2 میلیارد تومان پول برایش دست و پا کنند. این طور که پیداست آقای عرب توانسته با استفاده از ثروت چند صد میلیاردی خود و همچنین دوستان و پارتی هایش در دستگاه های مختلف ، روز های آخر سال 1387 را در بیرون از زندان سپری کند و احتمالاً تعطیلات نوروز را نیز در یکی بهترین نقطه های ایران خواهد گذراند.  


گویا دلیل اصلی آزادی شهرام جزایری در روز های پایانی سال ، خالی بودن این روزها از لحاظ رسانه ای و مخصوصاً تعطیلی مطبوعات است ، چون هفته آخر سال هفته ای بود که بسیاری از روزنامه ها تعطیل بودند و آنهایی هم که روز سه شنبه ، روزنامه را برای روز چهارشنبه حاضر می کردند ، غرق در حال و هوای خداحافظی بودند و زیاد به خبر و گزارش فکر نمی کردند .


همین موضوع باعث شد تا شهرام جزایری و دوستان روز سه شنبه را برای آزادی او انتخاب کنند ، تا با یک تیر دونشان زده باشند ، اول اینکه از شر خبرنگاران دور باشند و دوم اینکه چهارشنبه سوری را بیرون از زندان باشند . (به هر حال ایشون هم دوست دارند آتیش بازی ، با وجود اینکه در این چند سال کم آتیش نسوزونده !!)



شهرام جزایری بعد از دستگیری مجدد


اما موضوع بسیار جالب درباره آزادی شهرام خان این است که جناب عرب به محض آزادی از زندان ، از دوستان خود خواسته تا در منزل محل سکونتش که گویا ماهواره نداشته ، ماهواره نصب کنند ، که احتمالاً می خواسته در جریان آخرین خبرهای بیرون زندان ، البته به نقل از شبکه ای خارج از ایران قرار گیرد .


من هم مثل اکنون شما ، فقط و فقط  این خبر تقریباً جالب را شنیده ام و نمی توانم صحت و یا دروغ بودن این خبر را تایید یا تکذیب کنم، اما مطمئن هستم شما هم مثل من ، با توجه به شناختی که از این بنده عجیب خدا دارید ، می دانید که او توانایی چنین کاری را دارد و می تواند ، اگر بخواهد . با وجود گشت و گذاری که در برخی سایت ها داشته ام ، هنوز خبر دقیقی از این موضوع پیدا نکرده ام ، اگر خبری دارید به ما هم بگویید .

۱۳۸۷ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

 


تعطیلات با طعم مجله ، روزنامه 


 مهران مدیری و قالیباف


 


برای تعطیلات عید هر کسی برنامه خاص خود را دارد و نقشه مخصوص خود را می کشد تا چگونه از این تعطیلات 13 –شاید یکی دو روز بیشتر- استفاده کند . سر زدن به دوستان و اقوام ، مسافرت های کوتاه یا بلند مدت ، نشستن پای تلویزیون و دیدن برنامه های صدا و سیمای عمو عزت – که البته کلی هم حال می دهد به حولمان- و یا گرفتن چند تا سی دی و دی وی دی فیلم و سریال و دیدن اصل فیلم ها ، البته در کنار فیلم های صدا و سیمای عمو عزت که معمولاً تدوینی دوباره دارند.


اما یک موضوع یا به بیان بهتر سرگرمی هم وجود دارد که کمتر کسی بی توجه از کنارش می گذرد ، مطالعه! که در آدم های اهلش تبدیل می شود به قورت دادن چند تا رمان و یا کتاب دیگر با موضوعاتی مختلف و در برخی اهالی نیز خلاصه می شود به تورق چند تا ویژه نامه روزنامه ها و مجلات مختلف که ، در تعطیلات عید حتماً در خانه ها یکی ازشان پیدا می شود .


همین موضوع هم دلیلی شده تا روزنامه ها در چندین سال اخیر به فکر انتشار ویژه نامه هایی مخصوص تعطلات عید باشند که معمولاً به صورت مجله ، البته همراه با روزنامه به فروش می رسد و سعی می شود بهترین مطالب حوزه های مختلف در آن جایی گیرد که این موضوع در مجلات مبدل می شود به شماره ویژه عید . امسال هم مثل سال های قبل روزنامه ها و مجلات مختلف رقابت جالبی در انتشار این طور شماره های ویژه و ویژه نامه ها داشتند که برخی بیش از انتظار و برخی خیلی ضعیف تر از آنچه باید ظاهر شده اند .


شما هم اگر نگاهی به ویژه نامه عید همشهری کرده باشید ، با من هم عقیده خواهید شد که این ویژه نامه در موضوع دوم به شدت چشم گیر ظاهر شده و با چاپ ویژه نامه برای عید نوروز تمام اعتبار موسسه همشهری را زیر سوال برده است .


ویژه نامه همشهری امسال بر خلاف سال های گذشته به شدت ضعیف و دور از انتظار به چاپ رسیده – البته به نظر من – چنانکه بطور حتم نمی تواند نظر خوانندگانش را به خود جلب کند .


چاپ نامناسب ، صفحه آرایی خسته کننده و بدون خلاقت ، مطالب شبیه به هم از نظر چارچوب و از همه مهمتر طراحی جلد معمولی و غیر جذاب از مهمترین ضعف های این ویژه نامه هستند ، اگر چه باید به نقاط قوتی مانند استفاده از کمیک های ساسان خادم و کاریکاتور های شهاب جعفرنژاد اشاره کرد .


اگر چه این ویژه نامه مصاحبه با شخصیت هایی چون قالیباف ، لاریجانی ، حداد عادل ، مهدی کلهر ، کروبی ، پور محمدی و ...در خود جای داده است ، اما بدون شک مخاطب را خیلی زود تر از انتظار خسته می کند .


یادم می آید یکی از دوستان مطبوعاتی ام (که حکم معلم را برایم دارد) می گفت ، همان قدرکه نداشتن مطلب مناسب یک سوژه بکر را می خشکاند ، داشتن مطالب زیاد و عدم مدیریت مناسب نیز می تواند ، یک سوژه را به باد فنا بدهد. موضوعی که امسال دلیلی بر انتقاد آمیز بودن ویژه نامه اعتماد شده است . ویژه نامه روزنامه اعتماد با 260 صفحه روی دکه ها رفت ، که اگر چه پر است از مطالب متنوع اما فشردگی و زیاد از حد بودن مطالب آن بدون شک مشکل ساز است . از دیگر سو اگر چه ویژه نامه اعتماد مملو است از مطالب مختلف و جذاب در حوزه های مختلف ، اما نحوه پرداختن سوژه ها به گونه ای این ویژه نامه را مختص اهالی تفکر کرده است – البته شاید به همبن نیت نیز منتشر شده است – البته از این موضوع نیز نباید به سادگی گذشت که اعتمادی ها امسال ویژه نامه ای 260 صفحه ای را روی دکه فرستادند که اول از همه قیمت 3000 تومانی آن حال مخاطب را در قوطی می کند . اما اگر اهل خواندن و مطالعه از نوع شدید آن هستید ، مطمئن باشید که اعتماد خوراک خوبی است.


روزنامه اعتماد ملی هم گویا امسال به انتشار یک ویژه نامه برای سی سالگی انقلاب بسنده کرده که به دلیل منتشر نشدن آن تا زمان نوشتن این پست از محتویات آن خبری در دست نیست !!!


روزنامه وطن امروز هم امسال اولین ویژه نامه اش را با طرح جلدی تکراری روی دکه فرستاد که با کلی مصاحبه با رجال سیاسی شروع می شود و با صفحات سرگرمی تمام می شود .


روزنامه ایران و جام جم هم امسال با ویژه نامه های 100 تومانی به دکه آمدند . بروبچه های کاوه اشتهاردی گویا زحمت زیادی برای این ویژه نامه کشیده اند ، اما فکر می کنم در رقابت با برخی رقیبانشان چنان موفق نباشند ، اگرچه خواند آن در بین دیگر ویزه نامه های که مطالبشان به شدت شبیه هم است ، خالی از لطف نیست .


جام جمی ها هم با ویژه نامه کم قطرشان که لباس چاقاله به تن دارد و با عکس عمو عزت آغاز شده است ، اگر چه شاید زیاد دیده نشوند ، اما بیشتر از بقیه ویژه نامه هایی که به آن اشاره کردم ، به ویژه نامه های مخصوص عید شبیه است . اگر چه نمی دانم چطور مسئولانش متوجه سوتی های بزرگشان در صحافی آن نشده اند . اول اینکه چند صفحه ابتدایی به بدترین شکل برش خورده است و خبری از صفحات 17 تا 32 نیست و بجای آن صفحات 33تا 45 دو بار به خورد خواننده داده شده است!!!(بازم سوتی عزت جون؟!؟!)


اما هرچه ویژه نامه روزنامه همشهری آبرو برای موسسه مذکور باقی نگذاشته ، ویژه نامه همشهری جوان پسر حداد آبرو برای اصغر محکی خریده است . ویژه نامه همشهری جوان از در سبک و سیاق مجلات همشهری منتشر شده است و مثل همیشه در جلد شما را میخکوب یا چیز دیگه کوب می کند .


دلیلش هم آشی است که امین محمدی عکاس تازه جدا شده مجله نسیم هراز و محمد رضا دوست محمدی ، گرافیست همشهری جوانی ها از بهرام رادان درست کرده اند و روی جلد گذاشته اند و دوباره توانستند با استفاده از رادانیسم ، البته با پیاز داغ امین و دوست محمدی بعد از 205 شماره یک جلد بهرامی داشته باشند . (اولین جلد همشهری جوان هم بهرام رادان بود با یک قاچ هندوانه!!) کلی هم توش مطلب خوندنی هست که اگه از خواندنش حوصله تان سر برود ، حتماً حوصله بیخودی دارید. البته یه این آش اضافه کنید ویژه نامه –این بار اجباری- سرنخ را که روی آن عکس تکراری گزارش مربوط به مارها چاپ شده است و این یعنی یک سوتی دیگر از همشهری .


چلچراغ هم – با تمام علاقه ای که بهش دارم – به انتشار مطالب جینگول و گوگولی ، بدون جذابیت خاصی ادامه می دهد . البته چلچراغ عید چند قسمت خوب از جمله قسمت داستان کوتاه دارد که جالب و بدون شک جذاب است . برخی گزارش هایش هم اگرچه چیزی به دانسته هایتان اضافه نمی کند ، اما برای پرکردن اوقات کاملاً مرده تعطیلات به درد می خورد . اما شاید جالب ترین مطلب چلچراغ مربوط باشد به مصاحبه شان با زینب سلحشور - دختر کارگردان سریال یوسف پیامبر(ع) – که احتمالاً قصد دارد پدر را سکته دهد. البته از کاریکاتور ها ی بزرگمهر و نوشته های ژوله هم نمی شود گذشت و همچنین پوستر وسط که و جمله ای از منشور حقوق بشر کوروش .


اما چلچراغی های جداشده از  چلچراغ در هفته نامه و (مردم و جامعه) هم برای عید ویژه نامه چاپ کرده اند ، ویژه نامه ای که اگر چه چلچراغ نیست ، اما دور از آن هم نیست و آدم را یاد شماره های اول چلچراغ می اندازد ، البته با پختگی بیشتر و مطالب خواندنی تر .


اما شاید شاخص ترین ویژه نامه برای نوروز امسال مربوط باشد به دو هفته نامه مشق آفتاب امیررضا خادم . مشق آفتاب اگر چه آنطور که باید و شاید دیده نشد ، اما به نظر در ویژه نامه عید خود توانسته به خوبی عمال کند و با کمتر کردن نمک سیاست  ، مطالب جالبی را به مخاطبان عرضه کرده است ، کگه بیشتر از بقیه رنگ . بوی ویژه نامه دارد . مطالب خیلی بلند و خسته کننده نیستند که صفحه آرایی جالب آن بر این موضوع جذابیت بیشتری افزوده است . البته نباید از استفاده بروبچه هاب خادم از کاعذ خوب ( روغنی ) برای انتشار ویژه نامه هم غافل ماند که خیلی ها را به خواندن علاقمند می کند ، اگرچه انتشار دوباره سفرنامه مهناز افشار را می توان یک گاف برای این ویژه نامه دانست .


در آخر هم اگر می خواهید یک ویژه نامه خوش آب و رنگ با مطالب بالای ونکی بخوانید ، ویژه نامه نسیم هراز را پیشنهاد می کنم ، یک پک کاملاً بالای ونکی با یک جلد کار درست و البته خلاق . عکس های تقریباً خوب و دارای جذابیت های تصویری – از نوع شدید و البته بدون حضور امین محمدی که غیبت عجیبش در ویژه نامه نسیم احساس می شود – در کنار گرافیک جالب و البته کمی تکراری علیرضا لطیفیان ، که نمی دانم چرا فاصله وحشتناکی با فعالیتش در هفته نامه و دارد .  



راهنمای ویژه نامه خواندن : اول این که هر روز که مرد 2000 چهره را می بینید ، می توانید یک مصاحبه از مهران مدیری را بخوانید ، که تقریباً با همه ویزه نامه ها مصاحبه کرده و آنهایی هم که مصاحبه ندارند ، یک مطلب درست و درمان درباره اش نوشته اند .


دوم این که باور نکنید اگر شنیدید قالیباف قصد نامزدی برای ریاست جمهوری ندارد ، چون شهردار تهران رقابت جالبی با مهران مدیری ، البته در مصاحبه با ویژه نامه ای مختلف داشته . پس خیالتان راحت باشد ، امسال نامزد نشود ، سال دیگر را از دست نمی دهد.


سوم اینکه زیاد به مطالبی که درباره خاتمی نوشته شده مخصوصاْ در چلچراغ و مردم و جامعه را زیادی جدی نگیرید . نمی دونم چرا به این بندگان خدا نگفته بود قراره انصراف بده !!!


 

۱۳۸۷ اسفند ۲۰, سه‌شنبه

کیلومتر 10 جاده میانه به تبریز!

 


جذابیت های طبیعت معمولی


 


نمی دونم چرا بیشتر ما عادت کردیم به این که سمت جاهایی کشیده بشیم که سر سبز هستن و کلی دار و درخت داره !؟ همین موضوع هم باعث شده که یک روز تعطیلی ، حتی وسط هفته برابر هجوم مردم (یعنی خودمون ) استان های شمالی کشور و ایجاد ترافیک سرسام آور در جاده هایی مثل هراز یا چالوس . آخرش هم که می دونید ! به جز کلی تصادف های گوناگون ( با جنازه یا بدون جنازه ) واسمون می مونه یک اعصاب درب و داغون و خستگی وحشتناک ناشی از کلنجار رفتن چند ساعته با دنده ، گاز ، کلاج و ترمز . . .


ولی بد نیست بعضی موقع ها اوقات تعطیلی مان را در جاهایی غیر از جاهای سر سبز سپری کنیم . حالا منظورم این نیست که بی خیال شمال بشیم و بزنیم به کویر و تریپ سکوت و آرامش و اینا ! اما بد نیست به جاهایی هم سر بزنیم که خیلی ها فکر می کنن ، اون جاها معمولی هستن . مطمئن باشید تو همین طبیعت به گفته خیلی ها معمولی ، می توانیم زیبایی هایی پیدا کنیم که شاید خیلی جا ها نبینیمشون .


این چند تا عکس را خودم در سفر دو هفته پیشم به آذربایجان شرقی گرفتم . کیلومتر 10 جاده میانه به تبریز . البته این جاده در بهار و تابستان به شدت زیبا و سر سبزه ، اما در زمستان هم می توان دنبال جذابیت بود .












باز پاشید ۲ روز تعطیلی رو برید شمال ها !!!