۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

سمیه نصرتی آزاد شد

 


تنها خبر خوب این روزها :


سمیه نصرتی خبرنگار خوب مجلس و همکار من در روزهای تهران امروز پیش از تعطیلی«آزاد شد» .


خیلی خوشحالم از این خبر و آرزو می کنم همه آنانی که بی گناه در زندان هستند آزاد شوند .


این هم از اولین پست وبلاگ خانم نصرتی بعد از آزادی :


پایان حضور در ساختمان سرخ


کلاس درس در اوین تعطیل شد.


در روز آخر چنین وحی رسید از عالم غیب


کنون هر چه خواهی بکن به ستم


بگیر، ببند، بزن،بکش


ولی نکن خیال خام


که می کنی تو این چراغ را خاموش


هر چند که ببری با تبر تنه را


می روید باز جوانه ها از روش


پی نوشت:هرچند که ناراحتم که اطرافیان را نگران کردم اما از اینکه دوستانی چون شما دارم بر خود می بالم به قول شاعر:


 آسمان سینه ام را چون شمایی مشتری است


باز کن دکان، که فصل عاشقی است

۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

سعید حجاریان

 


سعید حجاریان و گفتنی هایی که گفته شد ...


خبر ناراحتی دستگیری های گسترده فعالان سیاسی و رسانه ای تحمل ناپذیر تر از آن بود که فکر می کردم . اما به هر حال واقعیتی است که در کشور عزیزمان نباید حرف زد ! شاید هم نباید زیاد از حد حرف زد . چند روز بعد بود که یکی از دوستان که اتفاقاً فعال سیاسی هم هست گفت که شنیده حجاریان در زندان فوت کرده است . تنم لرزید و ریختم به هم ... بارو نکردنی بود. هم دستگیری حجاریان که با هیچ عقل سلیمی جور در نمی آمد که کسی در شرایط او را دستگیر کنند و هم این که احتمال این هست که او فوت کرده باشد . چند روزی چنین گذشت و این نگرانی ادامه داشت . خبر های مختلفی هم از دور و نزدیک می آمد که بیشترشان می گفت که آقای حجاریان فوت کرده است . تا این که همسر حجاریان در مصاحبه ای اعلام کرد که او زنده است ،‌اما حال خوبی ندارد.



خیالمان اما راحت راحت نشد . هر روز خبرهایی از وضعیت بد بازداشتی ها و هر روز نگرانی های همسر و فرزندان بازداشتی ها . بدون شک حجاریان از جمله افرادر است که برای پیشبرد اصلاحات بسیار زحمت کشیده و از جان مایه گذاشته است . سعید حجاریان کسی است که نام او آدمی را به یاد آرمان های ا صلاح طلبانه می اندازد. آرمان هایی که او سخت پای آنها ایستاده است و به آنها معتقد . بدون تردید اصلاح طلبی را افرادی چون سعید حجاریان به این نقطه از محبوبیت و مقبولیت میان در میان اکثریت مردم جامعه رسانده اند. بماند که همین ایستادگی این چنینی افرادی چون حجاریان به کام برخی خوش نیامده و تا اسم او را می شنوند لرزه بر اندام خود و تفکرشان می افتد، اندامی که باریک تر از آن است که توانایی مقابله با همچون سعید هایی را داشته باشد. همین ناتوانی هم دلیلی می شود تا زندان ها را برای پذیرایی از حجایان و همفکرانش آماده کنند.


اما دردناک تر از این اخبار ،‌ نامه ها و درد نوشته هایی است که بستگان زندانی ها از سر دلتنگی برای آنها می نویسند و گویا این تنها کاری است که توانایی و یا به بیان بهتر اجازه آن را دارند. امروز نیز یکی از این دردنامه ها در صفحه آخر روزنامه اعتماد ملی خواندم که نوشته ای بود از عطیه حجاریان ، برادر زاده سعید حجاریان که پر بود از درد و درد و درد ....


شما هم بخوانید :


العطش ما را بشنو


عموجان سلام... در روز ولادت مقتدايت علمدار كربلا، عباس حسين، آمده‌ام تا قدري با تو درد و دل كنم. آمده‌ام تا رقيه كوچكت شوم و گلايه كنم از تو كه بي‌جرعه آبي خيام را تنها گذاشتي... قول آب داده بودي عمو... نه اينكه براي خودم بخواهم نه! علي‌اصغرهاي زمان تشنه‌اند... تشنه جرعه‌اي حقيقت! قطره‌اي عدالت! عموجان پيكر نحيف كودكان اين ديار را تاب تحمل آفتاب سوزان اين روزها نيست، دست‌هاي بزرگي كو تا سايه‌با‌نشان شود؟ گام‌هاي استوارت كو تا برايشان آب ‌به ارمغان آورد؟ نكند پاهايت را بسته‌اند كه به ديدارمان نمي‌‌آيي؟ عموجان... روزها انتظار كشيدم تا بيايي. هفته‌ها صبوري كردم تا بيايي. چند روز ديگر؟ چند هفته؟ چندماه؟ چند سال صبوري كنم تا لحظه‌اي به ديدارت بيايم؟ عمو ... تو كه پاي رفتن نداشتي! تو كه علمدار خيام بود‌ي عمو... سقاي كودكان بودي ... چه كسي تو را با خود برد تا فرياد عمو‌ عمو ذكر شبم باشد و دعاي سحرم؟ عموجان... چه كسي تو را در خرابات زير آفتاب سوزان اين تابستان آتش گرفته نگه داشته؟ عباس‌جان... علمدار خيام حسين... تو را به جان برادرت قسم مي‌دهم عباس ما را به خيام سوخته‌مان بازگردان. تو را به جان رقيه، به ناله‌هاي رقيه، به العطش رقيه قسم مي‌دهم العطش ما را بشنو... بگو آب را بر ما ببندند اما سقا را به خيام بازگردانند. سقا آب ماست، علمدار ماست، اميد كودكان ماست، پناه زنان ماست، عمود خيام ماست. اميد را به كودك، پناه را به زن و عمود را به خيمه بازگردان. تو را به جان مادر پهلوشكسته‌ات قسم مي‌دهم اميد ما را نااميد نكن...


عطيه حجاريان


نمی دانم آیا باید نکته ای اضافه کرد ؟ نه ! به نظر گفتنی ها همه گفته شده بود ... امروز برخی سایت های و خبرگزاری ها از آزادی حجاریان به زودی خبر داده بودند. به امید آزادی سعید حجاریان و همه زندانی های بی گناه ...


سعيد حجاريان امروز آزاد مي شود


 

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

واکنش همسر شهید حمید باکری به یک ادعا

 


حرف هایی که نباید زده شود !  


وقتی هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه میلیونی تهران وضعیت امروز ایران را «بحرانی» خواند ،‌خیلی ها شروع کردن به داد و فریاد که کدام بحران و بحران چیست و رییس مجلس خبرگان را مورد تند ترین بی احترامی ها قرار دادند که امروز هیچ هم وضعیت کشور بحرانی نیست. اگرچه این وضعیت بحرانی نیازی به یادآوری هاشمی نداشت و نگاهی گذرا به تحولات بعد از انتخابات بیان گر این حقیقت است که این وضعیت را در بهترین شرایط می توان بحرانی خواند.


یکی از موضوعاتی که وضعیت امروز ایران را چنین کرده است ،‌اظهار نظرهای برخی افراد است که با منظور خاص از جایگاه خود استفاده کرده و بر زمین و زمان می تازند تا خود را ثابت کنند و مخلفان را تخریب . حالا فرقی هم نمی کند که فرد گوینده آیت الله یزدی باشد و هدف تخریب رییس مجلس خبرگان و یا گوینده ذولنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه باشد و مخاطب همسر شهید مهدی باکری.


نکته ای که در جریان چنین اظهار نظرهایی موضوعیت پیدا می کند ، نوع سخن گفتن فرد و مطالبی است که مطرح می کند،‌یعنی در چنین اظهار نظرهایی نه اصول آرامش در سخن گفتن رعایت می شود و نه ماهیت مطالبی که گفته می شود مورد توجه قرار می گیرد ،‌ فرقی هم نمی کند که این مطالب قسمتی از زندگی شخصی افراد باشد یا بخشی از اخباری که نباید رسانه ای شود . چون گویا نفوذ این افراد چنان است که به خود اجازه می دهند برای خروج منتقدانشان از صحنه هر آنچه می دانند بر دایره بریزند ، چه آنکه با گفته هایشان آبروی افراد را به بازی یگیرند.


در همین باره می توان اظهارات مجتبی ذوالنور ،جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه درباره همسران شهید مهدی و حمید باکری را در دسته اظهاراتی ذکر کرد که پیشتر به آن اشاره شد .


ذوالنور چند روز پیش در سخنانی در کرمان با یادآوری خاطره تاریخی طلحه و زبیر تصریح کرد:  امام خمینی رحمت‌الله علیه در جایی فرمودند « میزان و ملاک حال فعلی افراد است »، اگر همسر شهید مهدی باکری به طرفداری از کاندیدایی فریاد بلند می کند، چرا می‌گوید، همسر شهید مهدی باکری و چرا نمی‌گوید، همسر دوم علی یونسی وزیر اطلاعات دولت اصلاحات هستم و یا همسر شهید حمید باکری که همین ادعا را دارد، نمی‌گوید، اکنون زن یک معلم گیلانی هستم، چرا از اسم شهدا برای مقاصد خود سوءاستفاده می‌کنید.


وی همچنین در ادامه اظهارتش افزود : مگر عایشه که همسر پیامبر(ص) بود در برابر علی(ع) چه کرد، غیر از این بود که در برابر ولایت علی که ولایت پیامبر(ص) بود، شمشیر کشیدند، عاقبت این کج‌روی چه شد، مگر اکنون این جماعت شبیه طلحه، زبیر و عایشه نیستند و همین کارها را نمی‌کنند و قصد راه‌اندازی جمل را ندارند، آن هم به کمک بیگانگانی که 30 سال است، منتظر روزی هستند که انقلاب را از درون نابود کنند.


جناب آقای ذولنور در این سخنان چنان عصبانی به نظر می رسند که به جای توجه به جایگاه مقام شهدا در ایران که بارها و بارها مورد تاکید امام خمینی (ره)‌ و مقام رهبری قرار گرفته است ، به بیان وضعیت زندگی دو تن از همسران شهدای جنگ می پردازد. حال این که خود می دانند معنی ایثار واقعی را باید در احوال امروز همسران و فرزندان شهدا جستجو کرد. گویا آقای ذوالنور به این می اندیشند که همسران شهدا به واسطه همسری شهدا نباید اظهار نظر کنند و اجازه تفکر آزاد داشته باشند و از چیز یا کسی حمایت کنند که مورد تائید ایشان است !‌


اما این اظهارات تند بی پاسخ نماند چه آنکه فاطمه چهل اميراني همسر شهید حمید باکری در نوشته ای به گفته های ذولنور که وی از آن به عنوان «ادعای دروغ» نام برده است ، واکنش نشان داده است . بهترین توضیح درباره این نامه مطالعه متن آن است که خود پاسخی محکم به ادعای مدعیان است که در ادامه خواننده آن هستید .


 


پاسخ به يک ادعاي دروغ


من همسر باکري هستم


فاطمه چهل اميراني*



يا ايها الذين امنوا ان جاءکم فاسق بنبافتبينوا ان تصيبوا قوما بجهاله فتصبحوا علي ما فعلتم نادمين (آيه شش سوره حجرات) اي کساني که ايمان آورده ايد، اگر فاسقي برايتان خبري آورد نيک وارسي کنيد تا مبادا به ناداني گروهي را آسيب رسانيد آنگاه بر آنچه کرده ايد پشيمان شويد.


به راستي زينب کيست؟، دکتر شريعتي مي گفت او پيام آور کربلا است و علما و بزرگاني درباره شخصيت اين زن کتاب ها نوشته اند و يقيناً هم هيچ کس نتوانسته است آن طور که بايد و شايد حق مطلب را ادا کند. هر کس به اندازه فهم و وسع خويش از زينب(س) دختر علي و فاطمه مي گويد. من که ادعايي ندارم مي گويم زينب يک شاهد صادق بود که با صداقت تمام آنچه را ديده بود بيان کرد تا دين جدش را از انحراف نجات دهد.


زندگي حميد، من و بچه هايم ذره يي کوچک از يک تفکر بزرگ بود که تنها سرمايه اش صداقت، راستي و درستي بود. من يک شاهد هستم و امين همسر شهيدم بودم. بعد از شهادت حميد مخصوصاً بخش فرهنگي نظام از ما همسران شهدا توقع داشتند که بايد براي انقلاب زينب وار عمل کنيم. من هيچ وقت زينب نبودم اما از باب امانت آنچه مي دانستم گفتم و تا همين چند وقت پيش دائماً به هر مناسبتي فيلم مصاحبه هايم از تلويزيون پخش مي شد و آقايان بسيج، گفته هاي مرا مرتب به صورت کتاب و سي دي در اختيار نسل جوان قرار مي دادند. تا شش ماه قبل من خانم باکري بودم. تا آنکه آن خاطراتي که نبايد گفته مي شد را نيز گفتم و مقبول نيفتاد، و من را نيز به دايره غيرخودي ها فرستادند، الهي شکر که خوب زندگي کرده ام و جرم ديگري برايم پيدا نکرده اند. آنچه آقاي ذوالنوري مرا به آن متهم مي کند يک عمل شرعي است که البته من موفق به انجامش نشده ام،


من به شهادت اطرافيانم در همه حال با حميد باکري زندگي مي کنم و هنوز هم به حرف و سفارش او عمل مي کنم و فقط از او حساب مي برم و او را بهترين هديه خداوند در زندگي خود مي دانم. عشق حميد و عشق فرزندان او معامله يي است که در مقابل همه دنيا و مافيها کرده ام و واقعاً تاکنون از اين معامله پشيمان نيستم و همين ها باعث مي شود بتوانم اين دنيايي را که هيچ وابستگي به آن ندارم، تحمل کنم. نمي دانم اين آقايان و امثالهم اين واژه ها را درک مي کنند؟،


من از منظر مردم صادق، خانم باکري هستم و خواهم بود اين خانم باکري بودن مثل ديدگاه آقايان براي من هيچ نفع دنيايي ندارد و نخواهد داشت. هرگاه حرفي به درستي و از سر وظيفه مي زنم زندان دنيا برايم تنگ تر مي شود. اما اين آقايان براي دنيايشان حرف مي زنند، در حالي که آخرت شان را از دست مي دهند،


من نه به عنوان همسر شهيد باکري بلکه از جانب همسران شهدا چه آنها که ازدواج کرده اند و چه آنها که نکرده اند، معتقدم به امثال اين آقايان بايد گفت آيا همسر شهيدي که ازدواج کرده است ديگر وابسته به شهيد نيست؟ آيا اين توهيني به خانواده شهدا نيست؟ آيا همسران شهدايي که فرزندان آنها را بزرگ کرده اند، ديگر اعمال و گفتارشان قابل اعتنا نيست، شهيد يک ارزش است و هيچ همسر شهيدي از اين ارزش جدا نمي شود. شايد آقاي ذوالنوري با از دست دادن شهدا، نسبتي بين خود و آنها نبيند، اما خانواده هاي شهدا و همسران شان حتي آنها که ازدواج کرده اند خود را متعلق به شهدا مي دانند و به تاسي از زينب کبري وظيفه و تکليف خويش را ادامه رسالت شهدا مي دانند، چه به مذاق بعضي ها خوش بيايد و چه نيايد.


وقتي در جمهوري اسلامي افرادي در لباس روحانيت گاهي به اسم قرباني، گاهي به اسم ذوالنوري به راحتي ضداخلاقي ترين و ضد و نقيض ترين رفتارها را نشان مي دهند، نمي دانم چگونه براي فرزندانم توجيه کنم. ما که هر وقت خواستيم از اسلام بگوييم، از اخلاق پيامبر که به کمک آن توانست دين را گسترش دهد، گفتيم نه از باتوم و چماق و تکنولوژي هسته يي. ما از صداقت پيامبر گفتيم و نه از دروغ و حرف هاي متناقض سياست پيشگان.


امثال اين آقايان در رفتار و کردار و گفتارشان دچار تناقض هستند. اين آقا حتي اسمش نيز با عملش در تضاد است چون ظاهراً ايشان صاحب تاريکي ها هستند و نه نور. و اصرار دارند اين تاريکي ها را با ديگران تقسيم کنند، چون گناه آشکار انجام مي دهند. اي کاش ايشان به فرموده علي(ع) پيش از حرف زدن کمي تحقيق مي کردند تا در گرداب دروغگويي اطرافيان شان گرفتار نشوند. من مي خواستم از ايشان به دادگاه ويژه روحانيت شکايت کنم ولي اميد به اجراي عدالت در جو کنوني ندارم. ايشان را نخواهم بخشيد و به خدا خواهم سپرد. به قول حميد «بو قيامتين دردينه يي ير»غاين به درد قيامت مي خوردف.


بهتر است آقاي ذوالنوري و امثال شان براي روز قيامت خود از خداوند متعال و رسول گرامي به خاطر کلماتي که بر زبان رانده اند طلب بخشش و در رسانه ها از همه همسران معظم شهدا عذرخواهي و طلب حلاليت نمايند. گرچه يقين دارم بعضي ها به علت دور بودن از رحمت الهي هرگز چنين توفيقي را نخواهند يافت. جا دارد بخشي از فرمايشات امام به مناسبت روز زن در تاريخ 25/1/61 را جهت اطلاع اين آقايان که قرار است خط امام را حفظ کنند، بيان کنم؛ «هم اکنون يک نصيحت مخلصانه و پدرانه به بانواني که جوانند و همسران شان به لقاء الله پيوسته اند، مي نمايم که از ازدواج، اين سنت ارزنده الهي سر باز نزنند و با ازدواج خود يادگارهايي چون خود، مقاوم و ارزنده به جاي گذارند و به وسوسه بعضي اشخاص بي توجه به صلاح ها و فسادها گوش فرا ندهند.» ضمناً من از همه دروغگويان فتنه گر و منافق بيزارم چرا که بين مردم با دروغ هايشان نفاق انداخته اند. زيرا شهدايي که با آنان همنشين بوده ام از صادقان و صالحان بوده اند و من نيز ان شاءالله هم پيمان آنان خواهم بود.


* همسر شهيد حميد باکري و يک معلم بازنشسته شهرستاني


چند نوشته در این باره :


آقای ذوالنور به کجا می‌روید؟!


بازخوانی پرونده ذوالنور


حاج آقا ذوالنور


 

۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

پیشنهاد همه پرسی خاتمی و اظهار نظرها

 


کسی حرفی نزند !


 


این روزها کشور چنان به گفته هاشمی رفسنجانی با «بحران» درگیر است که آنانی که به فکر این کشور و نظام هستند می کوشند با استفاده از ظرفیت های قانون اساسی و راه کارهای عادلانه راه برون رفتی از این بحران بیایند و روی آرامش را به مردم نشان دهند که خسته اند از اتفاق های پیش آمده و دستگیری و ...


سر آغاز این راهکار ها را می توان به سادگی در سخنان رییس مجلس خبرگان یافت که در نماز جمعه میلیونی مردم تهران سه پیشنهاد برای برون رفت از وضعیت کنونی مطرح کرد . پیشنهاد هایی که اگرچه سازنده بود و خبراز هوش سیاسی هاشمی رفسنجانی می داد ، اما مورد انتقاد شدید آنانی قرار گرفت که مخالفت دیرینه ای با اصلاحات داشتند و عصبانیت برخی را به دنبال داشت.


در چنین وضعی اما سید محمد خاتمی رییس دولت هفتم و هشتم که بعد از دوران ریاست جمهوری به عنوان یکی از رهبران اصلی و تاثیر گذار و البته محبوب اصلاح طلبان شناخته می شود ، پیشنهادی را مطرح در چار چوب قانون اساسی مطرح و اعلام کرد که «تنها راه‌حل برون‌رفت از بحران کنونی» ، برگزاری «همه‌پرسی» است.


این پیشنهاد از سوی خاتمی درحالی مطرح شد که «همه پرسی» یکی از اصول قانون اساسی است. در اصل ۵۹ قانون اساسی آمده است :« در مسایل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه‏پرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. در خواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.»


اما با این که همه پرسی در قانون اساسی ایران آمده است و شرایط آن هم بطور مشخص بیان شده است ، بسیاری نسبت به این پیشنهاد موضع گیری کرده اند و انتقاد های تند و تیزی درباره آن انجام داده اند . درباره پیشنهادی که ریشه در قانون اساسی ایران دارد . گوشه ای از این انتقادها را که بیشتر به بی احترامی می مانند نه انتقاد در ادامه می خوانید :


ابراهيمي، عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس در این باره گفته که «خاتمي با پيشنهاد رفراندوم نه تنها به شعور ملت ايران توهين کرده و آنان را تحقير کرده بلکه عملا همگامي خود با غربي ها را اثبات کرده است.»


باید از جناب آقای ابراهیمی پرسید کجای این پیشنهاد توهین به ملت ایران است ؟


حجت الاسلام موسي قرباني نماينده مردم قائنات در مجلس و نماينده اصولگراي مجلس پيشنهاد خاتمي را " بي ربط" دانست و اظهار داشت: قانون اساسي براي برگزاي همه پرسي در کشور راهکار مشخصي ارايه کرده که به آقاي خاتمي مربوط نمي شود که بخواهد پيشنهاد برگزاري رفراندم بدهد.


موسی قربانی هم درحالی این موضوع را بی ارتباط با خاتمی دانسته که گویا فرق بین پیشنهاد و دستور را نمی داند ،‌گویا آقای خاتمی دستور بر چنین کاری داده است و نمی داند معنی پیشنهاد کو ...


ضياءالله اعزازي ملکي ،عضو فراکسيون اصولگرايان و نماينده مردم بناب در مجلس شوراي اسلامي تاکيد کرد: خاتمي با پيشنهاد رفراندوم تمايل شديدش به غربي ها را اثبات کرد.   


باید از آقای ملکی پرسید که آیا همه پرسی که در قانون اساسی آمده است پیشنهاد غربی بوده ؟ یا شاید ایشان تصورشان بر این است که قانون اساسی ما غربی است ؟!!! البته این هم ریشه در دانش نا کافی وی دارد .


حسين شريعتمداري هم در يادداشتي با عنوان "پيشنهاد خاتمي يا دستورالعمل مايکل لدين؟" به بررسي پيشنهاد اخير سيد محمد خاتمي رئيس بنياد باران در مورد برگزاري رفراندوم پرداخت و تاکيد کرد: آنها با پيشنهاد رفراندوم بخش ديگري از سناريوي از پيش طراحي شده غرب را براي فتنه انگيزي به صحنه آورده اند و در دورترين افق ذهن خود نيز نه فقط انجام آن را قانوني و عملي نمي دانند، بلکه عدم تحقق آن بخش اصلي اين پروژه است.


البته از جناب آقای شریعتمداری شنیدن سخنی غیر این بعید بود . ایشان نیز گویا نگاهی به قانون اساسی ایران نیانداخته اند تا بند های مربوط به همه پرسی را در قانون اساسی ببینند!


جعفر قادري ، عضو فراکسيون اصولگرايان و نماينده مردم شيراز نیز در مجلس شوراي اسلامي تاکيد کرد:پيشنهاد رفراندوم خاتمي بيشتر شباهت به جوک دارد و به هيچ عنوان ارزش بررسي شدن ندارد.   


البته باید از جناب قادری پرسید که کجای این موضوع به جوک می ماند !؟ قانون اساسی یا همه پرسی ؟


اسماعيل کوثري ، نايب رييس کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي که سابقه جالبی در حمایت از دولت دارند هم تاکيد کرد:خاتمي با پيشنهاد برگزاري رفراندوم،بلندگوي غربي ها در ايران شده است و خواسته هاي آنان را در ايران دنبال مي کند.   


آیا این که کسی قسمت هایی از قانون را بیان کند بلند گو بودن غربی ها است ؟ آیا اعضای مجلس شورای اسلامی که کارشان قانون است ، رابطه ای با غرب دارند ؟؟؟


همچنین علي بنايي ،‌نماينده مردم قم در مجلس شوراي اسلامي تاکيد کرد: پيشنهاد رفراندوم خاتمي بر خلاف منفعت نظام است و او بايد از بيان اينگونه مسائل پرهيز کند. این سخن احتمالاً به آن معنی است که برخی موارد در قانون اساسی مورد علاقه برخی نیست و تبدیل می شود به ضرر!


با نگاهی کوتاه به این اظهار نظرها و موضع گیری هایی از این دست موضوع نخستی که باید به آن توجه کرد این است که قانون اساسی بارها و بارها از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی مود توهین و انتقاد قرار می گیرد . چون همه پرسی جزئی از قانون اساسی ایران است و انتقاد از طرح پیشنهاد همه پرسی به مثابه انتقاد از قانون اساسی است . آن هم از سوی آنانی که خود را نماینده ملت می دانند .


موضوع بعدی نیز در این موضوع بی توجه نمایندگان و اظهار نظر کنندگان به اظهارات خاتمی است ،‌چه آنکه خاتمی تنها پیشنهاد مطرح کرده و در مقامی نیست که دستور بدهد ، اما موضوع گیری ها چنان بوده که گویی سید محمد خاتمی دستوری در این باره صادر کرده  است و این موضوع جای تعجب دارد که برخی فرقی بین پیشنهاد و دستور را نمی دانند!


اما با کنار هم گذاشتن قطعه های مختلف این مسئله مخاطب را به این نتیجه می رساند که برخی در تلاش هستند تا صحبت کردن و اظهار نظر کردن را دشوار کنند ،‌تا کسی حتی نتواند نظر خود را بیان کند ، چه برسد به آنکه بخواهد انتقاد کند. همجمه انتقاد ها درمقابله با «پیشنهاد» همه پرسی که از سوی خاتمی مطرح شد نشان دهنده این است که طیف خاصی با رابطه های ویژه ای که دارنده و رسانه های خاصی که در اختیار دارند با سرکوب کردن اظهار نظرهایی این چنینی به دنبال سنگین تر کردند فضای اظهار نظر هستند و دوست دارند خود بگویند و خود بشنوند !


این درحالی است که مقام رهبری بر آزادی تاکید ویژه ای داشته اند، چه آنکه کتابی نیز در این باره با تالیف شده است با عنوان «حقوق بشر و آزادی در بیان رهبری» .

۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

واکنش ها به نماز جمعه

 


هاشمی و حضور تاثیر گذار اصلاح طلبان


آقای هاشمی رفسنجانی نماز جمعه را برگزار کرد و همان طور که انتظار می رفت سخنان ایشان در نماز جمعه واکنش های فراوانی داشت . برخی رسانه های اصولگرا اگرچه روزهای قبل از نماز جمعه زمینه ها را آماده کرده بودند تا سخنان تند و تیزی را از هاشمی بشنوند ،‌اما این طور نشد و رییس مجلس خبرگان نشان داد که هنوز هم هوش سیاسی مثال زدنی دارد . با این حال همان رسانه های مذکور حتی نتوانستند ساده ترین سخنان هاشمی را تاب بیاوردند و های و هوی راه انداختند.



هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه مثال زدنی هفته گذشته بحث های به جا و قابل توجهی را مطرح کرد . بحث هایی که در شرایط بحرانی کنونی همچون آبی بود بر آتش برخی فتنه ها که از سوی بعضی افراد خاص هدایت می شد . هاشمی رفسنجانی در سخنان خود راهی جدید در پیش گرفت . راهی که متاسفانه در روزهای پس از انتخابات از سوی کمتر شخصیت سیاسی در دستور کار قرار می گرفت . وی با طرح سه پیشنهاد اساسی سعی کرد کشور را از مشکلات کنونی خارج کند ، پیشنهاد هایی که به بیان بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران سیاسی تاثیر گذار هستند و می توانند به عنوان راه برون رفتی از وضعیت فعلی مورد استفاده قرار گیرند . بررسی بیشتر این پیشنهاد ها نشان می دهد که آنها نه به سود افراد خاصی هستند و نه دلیلی برای جار و جنجال . مواردی که هاشمی مطرح کرد را مروری دوباره می کنیم :


1 - لازم نيست در اين شرايط افرادي را به اين نامي كه الان هست در زندان داشته باشيم، بلكه بايد اجازه دهيم اينها بيايند و به خانواده‌هايشان برسند و نگذاريم به خاطر زنداني‌بودن يك عده دشمنان ما را سرزنش و شماطت كنند و به ما بخندند و براي ما نقشه بكشند. ما انقدر خودمان بايد رشادت و حلم و صبر داشته باشيم و همديگر را تحمل كنيم.


2 - بعد از آن مسئله بعدي ما اين است كه از آسيب‌ديدگان حوادثي كه اتفاق افتاد، بايد همدردي و دلجويي شود و آنهايي كه عزادار هستند بايد به آنها تسليت بدهيم و دل آنها را دوباره به نظام نزديك كنيم و اين كار شدني است. كساني كه وفادار به انقلاب باشند و ببينند نظام به سراغ آنها مي‌روند، زود مي‌توانند با دل و جانشان با ما همراهي كنند، لذا بايد از آنها دلجويي كنيم و با سعه‌صدر برخورد كنيم و لازم نيست عجله داشته باشيم و خودمان را گرفتار كنيم.


3 - اگر رسانه‌هايمان با معيارهاي قانوني اجازه گرفته‌اند كه فعاليت كنند نبايد محدودشان كنيم البته در حد قانون چرا كه عرض كردم ملاك قانون است و نه رسانه‌ها انتظار داشته باشند كه بيش از اجازه قانون رفتار كنند و نه نظام حق قانوني آنها را ناديده بگيرند بلكه بايد بگذاريم فضاي آرام و آزاد انتقادي و يا تاييدي به وجود آيد.


با نگاهی دوباره به این پیشنهاد ها به راحتی می توان فهمید که رییس مجلس خبرگان بیش از این که درپی طرفداری از شخص یا طیف سیاسی خاصی باشد ، به دنبال این است که مشکلات پس از انتخابات را حل و فصل کند و شرایط کشور را از وضعیتی که وی آن را «بحرانی» خواند ، در آورد. هدف هاشمی از طرح چنین پیشنهاد هایی بی شک بازگرداندن آرامش به فضای ایران امروز است . اما متاسفانه برخی موضع گیری ها پس از صحبت های تاثیرگذار هاشمی نشان داد که عده ای خاص چنان که باید و شاید به بازگشت آرامش به کشور نمی اندیشند ! شاهد این مدعا نیز سخنانی است که آغازگر آن آیت الله یزدی بود . نایب رییس مجلس خبرگان پس از اظهارات هاشمی در نماز جمعه انتقاد های تندی را به صحبت های رییس مجلس خبرگان وارد کرد . وی در اظهارات خود تند ترین انتقادها را متوجه هاشمی دانست و نماز جمعه اخیر را نماز «وحدت شکن» نامید .


این سخنان یزدی نه تنها آرامش فضای را نشانه رفت ، بلکه دلیلی شد تا برخی دیگر نیز بدون در نظر گرفتن شرایط کنونی کشور به انتقاد از هاشمی رفسنجانی بپردازند و او را همدست با عوامل به گفته آنان اغتشاشگر بدانند.


منتقدین هاشمی درحالی وی را متهم به تشویق معترضان انتخابات می دانند که در اظهارات خود تند ترین حرف ها را خطاب به هاشمی می گویند. سخنانی که بیش از این که بتوان آن را انتقاد نامید می توان نام ناسزا بر آن گذاشت . بررسی بیشتر این اظهار نظرها خبر از آن دارد که طیف خاصی از اصولگرایان دوست ندارند از این بحران فعلی خارج شوند و با اظهار نظر خود به دنبال دامن زدن به وقایع پس از انتخابات هستند.


 


اظهار نظرهای تند اصولگرایان درباره سخنان هاشمی درحالی بود که اصلاح طلبان کمی دیر در مقام حمایت از رییس مجلس خبرگان برآمدند . این موضوع دلیلی شد تا مخالفان هاشمی او را تنها یابند که البته این موضوع با اظهارات محمد خاتمی پایان یافت . اگرچه اصلاح طلبان رسانه خاصی را در اختیار ندارند ، اما بعد از این باید بکوشند در اظهار نظرها هماهنگ تر از قبل عمل کنند. این که سران اصلاح طلب همچون محمد خاتمی ،میرحسین ‌موسوی، مهدی کروبی و ... هفته ای یک یا دو مرتبه صحبت می کنند و در برخی زمان ها اصلاً صحبت نمی کنند و موضع نمی گیرند ،کارساز نیست و نخواهد بود .


اصلاح طلبانی چون سید محمد خاتمی ،‌موسوی و کروبی که کوچکترین اظهار نظرشان به سرعت در رسانه ها مورد توجه قرار می گیرد – مثل موضوع نظر سنجی از مردم - باید مواضع خود درباره اتفاق های کشور را به سرعت بیان کنند. در این شرایط که هر نوع فعالیت سیاسی با برخورد برخی مقام ها مواجه می شود ، این تنها نظرات اصلاح طلبان است که می تواند موجودیت تاثیر گذار آنها را نشان دهد.

۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

 


نماز جمعه و بوی تند گاز اشک آور


بالاخره نماز جمعه پس از هفته ها با حضور هاشمی رفسنجانی برگزار شد . میرحسین موسوی و مهدی کروبی هم که پیشتر خبر آمدنشان شنیده می شد آمدند و حامیان نشان نیز با حضور گسترده در نماز جمعه بار دیگر حمایت خود را از موسوی ، کروبی و هاشمی رفسنجانی اعلام کردند . حامیانی که نه با اتوبوس و وعده و ،‌که با پای خودشان آمده بودند . البته این اعلام حمایت برای برخی خوشایند نبود و ...


بعد از نماز جمعه دیروز خیابان های منتهی به میدان انقلاب و دانشگاه تهران باز بوی تند گاز اشک آور می داد و باز مردم ...


 












 و بعد از نماز جمعه ....





 

۱۳۸۸ تیر ۲۴, چهارشنبه

هاشمی به نماز جمعه می آید

 


ترس ! حتی از نماز جمعه !


آغاز ماجرا آنجا بود که شنیده شد نماز جمعه این هفته به امامت آقای هاشمی رفسنجانی برگزار خواهد شد . آقای هاشمی رفسنجانی در دوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری بارها و بارها از سوی رییس دولت نهم و حامیانش مورد انتقاد قرار گرفت . بعد از انتخابات نیز بسیاری از شخصیت های فعال در اردوگاه موسوم به اصولگرا از سکوت معنا دار وی سو استفاده کردند و تند ترین حرف هایشان را درباره شخصیت هاشمی زدند که آقای خامنه ای پس از پایان ریاست جمهوری او گفته بود «هیچکس برای من هاشمی نمی شود».


برخی رسانه های اصولگرا که حتی از بودجه دولتی بهره می برند ،هم در این دوران بیش از پیش فعال شده بودند و با هر کسی که در ناسزا گفتن ماهر تر بود ، درباره هاشمی رفسنجانی مصاحبه کردند. فرقی هم نمی کرد که فرد مصاحبه شونده رسایی مجلس بود یا یکی از هزاران دبیر سیاسی تشکل های دانشجویی که این روزها مد شده است.


اظهارات آقای خامنه ای درباره هاشمی رفسنجانی اما دلیلی شد تا برخی عناصر تند رو که پیش از آن به پشتیبانی برخی هر آنچه می دانستند و یادگرفته بودند درباره هاشمی می گفتند ، چند روزی فیتیله خود را پایین بکشند تا دود این آتش خودشان را خفه نکند.


اما خبر حضور دوباره آقای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه باعث شد تا همین افراد که ادعای ولایت مداری شان گوش عالم و آدم را کر کرده است ، بار دیگر زغال و مهمات به توپخانه های خود بریزند و شروع به تخریب چهره آقای هاشمی کنند.


این تخریب ها درباره رییس مجلس خبرگان آن زمان شدت گرفت که برخی از حضور سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی که این روزها از محبوبیتی ویژه برخوردار است ، در این نماز جمعه صحبت کردند و خبر رسید که هواداران این دو نیز به نشانه اعلام حمایت از آنها در نماز جمعه شرکت خواهند کرد .


این بود که مخالفان هاشمی این بار حتی درباره این که «آیا می توان پشت سر وی نماز خواند ؟» نیز حرف و حدیث هایی بیان کردند که نشان داد به واقع آنهایی که در سکوت رییس مجمع تشخیص مصلحت سخنوری پیشه کرده بودند ، حالا چطور در حال دست و پا زدن هستند و حتی سعی دارند از حضور وی در نماز جمعه جلوگیری کنند و از حضور عده ای از مردم در نماز جمعه هم وحشت دارند .


موضوع جالب و قابل توجه این است که برخی رسانه های آن لاین حامی طیف خاصی از اصولگرایان در ادامه خبرسازی های پیشین خود حتی صحبت از احتمال درگیری در نماز جمعه این هفته تهران به میان آورده اند . این ادعا اگرچه با توجه به این که نمازجمعه یکی از میعاد گاه های انقلابی ملت ایران است و همیشه همچون خانه ای امن از ملت دفاع کرده است ، اندکی خنده دار و دور از ذهن به نظر می رسد ، اما نشان از آن دارد که برخی دوستان از هیچ کاری برای تخریب و تهدید دریغ نمی کنند .


سوال اما اینجاست که منابع اطلاعاتی این دوستان کجاست و کیست که چنین خبرهایی را به آنها می رساند و آنها نیز در انتشار این اخبار اندکی درنگ نمی کنند. بعد هم این که چرا برخی از آقایان حتی از شرکت گسترده مردم در نماز جمعه نیز می ترسند که مجبور به ساخت و پرداخت چنین شایعه هایی شوند . متاسفانه کار به آنجا رسیده که این افراد برای تخریب چهره روبرو حتی تلاش می کنند تا نماز جمعه با شرکت حداقلی نمازگذاران برگزار شود !


 

۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

 


سردار رویانیان «لبخندتان» کجاست و «آشغال» چیست ؟


سردار رویانیان ! اسمی که هر وقت می شنیدیم یاد جاده می افتادیم و ماشین های بنز راهنمایی و رانندگی و آمار تصادف ها و کشته و زخمی های تصادف های جاده ای. سردار رویانیان !‌اسمی که هر وقت می شنیدیم یاد داداش سیا می افتادیم و پند و نصیحت های انیمیشن های راهنمایی و رانندگی درباره این که چطور رانندگی کنیم و چطور خلاف نکنیم . سردار رویانیان ! اسمی که چهره خندان یک پلیس راهنمایی و رانندگی را به یاد ما می آورد که در برنامه های مختلف مانند «سفر به خیر» جلوی دوربین می نشست و با لبخند های پشت سر هم از مردم خواهش می کرد که خوب رانندگی کنند و به قوانین احترام بگذارند و به بچه توصیه می کرد که نگذارند پدر و مادرهایشان خطرناک رانندگی کنند.


این اما سردار رویانیان چند هفته پیش بود . رییس پلیس مهربان و خنده روی راهنمایی و رانندگی در زمان اتفاق های پس از انتخابات چنین تشخیص داده بود ، کمتر اظهار نظر کند و بیشتر به حرفه خود بپردازد . رییس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران که پیش از انتخابات ریاست جمهوری شایعه هایی درباره جابجایی اش شنیده می شد و صحبت از این بود که از راهنمایی و رانندگی به استانداری مازندران خواهد رفت ،‌به گمان بسیاری در اتفاق های پس از انتخابات و با توجه به شرایط پیش آمده سکوت پیشه کرد تا پایان کار مشخص شود و همچون برخی از همقطارانش به واسطه موضع گیری هایی حتی بی طرفانه ، مورد عتاب دوستان اصولگرایش قرار نگیرد. اما  گذشت زمان باعث شد تا وی نیز سمت و سو دستش بیاید و مطابق با همان سمت و سو اظهار نظر کند.



همین شد که در نخستین اظهار نظر پس از وقایع انتخابات ریاست جمهوری که در مراسم یادواره 34 شهید والامقام روستای كاكرود از توابع بخش رحیم آباد شهرستان رودسر گیلان بیان شد بگوید : هرگونه توطئه داخلی به بركت خون شهدا «می شكند» و «له» می شود و هرگونه توطئه یی كه از خارج هدایت شود ریشه كن و برملا خواهد شد.


اما اظهارات پلیس خنده رو وقتی جالب تر شد و انگشت تعجب بسیاری را روانه دهان ها کرد که وی گفت : یك عده «آشغال»  می گویند این رهبر ، نظام و قانون را باید تغییر داد ، ما مگر مرده ایم ، كسانی كه با اوباما ، بوش ، مبارك نامبارك دستشان در یك كاسه بوده ، مگر می گذاریم در این كشور علی تنها بماند ، شهدا و خانواده شهدا اجازه نمی دهند.


البته این که جناب آقای رویانیان با بیان چنین اظهاراتی مهر تاییدی بر حمایت خود از نظام و رهبری زده اند بسیار خوب و قابل ستایش است و کدام ایرانی را می توان پیدا کرد که قلبش برای کشورش نلرزد ، اما موضوع مهم و قابل تعجب در اظهارات رویانیان «ادبیاتی» است که وی از آن استفاده کرده است .


این که وی به عنوان یکی از مقام های بلند پایه پلیس راهنمایی و رانندگی از لفظ «آشغال»‌ برای خطاب قرار دادن عده ای استفاده کند ،‌هرچند آن عده از در اوج ناپاکی باشد ،‌تعجب آور و تامل برانگیز است !


اما استفاده سردار از این «نوع ادبیات»  به همین جا ختم نشد ، چه آنکه وی بار دیگر در گفت و گو با خبرگزاری ایرنا که در نوع خبرسانی و خبرسازی زبانزد شده است ، با اشاره به اظهارات قبلی خود تاکید کرد که «اگر عده‌اي در داخل كشورمان تعبير آشغال كه عنصري مزاحم، بويناك و آزاردهنده است را براي مورد خطاب قرار دادن بدخواهان و براندازان نمي‌پسندند و از موضع به ظاهر بشردوستانه به حمايت از دشمنان كشورو مردم برمي خيزند، در واقع خود را در معرض اين اتهام قرار داده و به قول معروف خود را مرجع اين ضمير معرفي مي‌كنند .»‌


سردار رويانيان سپس گفت: «آنهايي كه به آشغال ناميده شدن قدرتهاي سلطه گر جهان و ضد انقلاب و جنايتكاران واكنش نشان مي‌دهند، بايد قبل از هر چيز نسبت خود را با اين مجموعه‌هاي ضد ايراني و ضد اسلامي مشخص كنند تا معلوم شود چرا به عنوان وكيل مدافع دشمنان كينه توز ايران اسلامي، فرزندان انقلاب و امام را مورد تهاجم قلمي و زباني قرار مي‌دهند .»  


مشخص است که سردار نه تنها ادبیات قبلی خود را تصحیح نکرد بلکه بار دیگر با تکرار واژه «آشغال»‌ کسانی که درباره به کار بردن این ادبیات واکنش نشان داده اند ،‌ چنین مورد سر زنش قرار داد که « به قول معروف خود را مرجع اين ضمير معرفي مي‌كنند.» ‌‌


البته این اظهرات سردار به این معنی است که ایشان گمان می کنند که واکنش دهندگان در پی حمایت از آنانی هستند که سردار آنها را مورد خشم خود قرار داده که باید گفت این چنین نیست و جناب رویانیان خود می دانند و آگاهند ، اگرچه در دام پرسش جهت دار خبرنگار ایرنا گرفتار شده اند ،‌اما نمی دانم چرا سردار به این نمی اندیشد که به عنوان رییس پلیس راهنمایی و رانندگی و به عنوان کسی که مردم تا کنون برای احترام قائل بودند ، نباید چنین ادبیاتی را به کار می برد که از یک افسر عالی رتبه پلیس بعید به نظر می رسد. جناب آقای رویانیان خود بهتر از هر کسی می دانند که برای انتقال منظور می توانستند از ادبیاتی پاک تر و مودبانه تر استفاده کنند که واکنش این چنینی به دنبال نداشته باشد و دلیل نشود تا پدر و مادرها دیگر اجازه ندهد فرزندانشان پای صحبت های او بنشینند !


جناب رویانیان لبخندتان کجاست و آشغال چیست ؟

۱۳۸۸ تیر ۲۰, شنبه

از ندا تا مروه !

 


  پرچم حقوق بشر دست چه کسانی افتاده است ؟



بعضی وقت ها ، بعضی اتفاق ها باعث می شود تا مطالبی از سوی بعضی افراد مطرح شود که ابعاد دیگر شخصیت آن افراد را مشخص تر می کند. مرگ مروه الشربینی هم از آن دسته اتفاق ها بود .


چهارشنبه هفته گذشته زن مصری به نام "مروه شربيني" در یکی از دادگاه ای محلی کشور آلمان توسط یک آلمانی روس تبار گشته شد. البته این که این زن چطور کشته شد و اصولاً چطور امکان دارد که کسی در محل دادگاه و جلوی چشم کلی مامور و قاضی به فرد دیگری حمله کند و با 18 ضربه چاقو او را بکشد و ماموران حاضر در دادگاه هیچ واکنشی نشان ندهند ، به اندازه کافی عجیب هست که البته برمی گردد به ضعف های دادگاه های محلی آلمان . اما این که با مرگ این خانم محجبه برخی از مقامات ایرانی چه موضع گیری هایی کردند و چه واکنشی نشان دادند بیش از اصل قضیه غیر قابل باور است .


گوشه ای از این موضع گیری های برخی مقام های ایرانی را بخوانید :


حسن قشقاوي ، سخنگوي وزارت امور خارجه هم سخنوری فرموده و گفته است : «اقدام تروريستي» عناصر نژاد پرست آلماني در به شهادت رساندن ناجوانمردانه خانم "مروه شربيني" در محل دادگاه يک اقدام شنيع و مغاير با کليه اصول و ارزش هاي حقوق بشر است و آن را به شدت محکوم مي کنيم.   


فرهاد تجري ، نايب رييس کميسيون قضايي و حقوق مجلس شوراي اسلامي در این باره گفته است : قتل زن محجبه مصري ماهيت استکباري غربي ها را آشکار کرد و اين اقدام دست کشورهايي را که دم از آزادي و دموکراسي غربي را مي زنند را رو کرد.


اسماعيل کوثري ، نايب رييس کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي هم اقدام «تروريستي» عناصر نژاد پرست آلماني در به شهادت رساندن خانم "مروه شربيني" را در محل دادگاه محکوم و تاکيد کرد:«قتل بانوي محجبه مصري نقض علني حقوق بشر است.»‌


حميدرضا حاجي بابايي ،‌عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي هم شهادت زن محجبه مصري را «حمله به دين اسلام» دانست و تاکيد کرد: شهادت اين بانوي محجبه همچنين حمله به دموکراسي و آزادي بيان است.


محمدكريم عابدي ، نايب رييس كميته حقوق بشر كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس هم با «ابراز تاسف»  از به قتل رسيدن بانوي محجبه در آلمان گفت: دموكراسي واقعي در انسانيت مداري و دوست داشتن انسان‌هاست كه اين كار با رعايت حقوق همه انسان‌ها به طور برابر محقق مي‌شود.


همچنین رييس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي به همتاي آلماني‌اش نامه نوشت و در این نامه آورده است : جاي تعجب و شگفتي فراوان است كه در آلمان به عنوان كشور مدعي دموكراسي و دفاع از حقوق بشر اين فاجعه دردناك كه احساسات هر انساني را به شدت جريحه‌دار مي‌سازد، اتفاق مي‌افتد.


از همه جالب تر اما موضع گیری جناب حسین شریعتمداری است که بر اساس اطلاعاتی که به ایشان رسیده ، نتیجه گیری کرده که « قتل مروه شربيني به دستور مستقيم دولت آلمان صورت گرفته»‌ و چنین دستور صادر کرده است که «ان شاءالله اين مجازات به دست مسلمانان غيرتمند حتي در زندان شهر «درسدن» انجام پذيرد»‌!!!


به این ها اضافه کنید موضع گیری ها و واکنش های بسیاری از به اصطلاح فعالان دانشجویی - که معمولاً پای ثابت مصاحبه های خبرگزاری های ایرنا و فارس یا رجا نیوز هستند - درباره پایمال شدن حقوق بشر در آلمان !!!!!


اما نکته مهم این است که این دوستان که در چند روز گذشته شده اند پرچمدار حقوق بشر و سنگ آزادی و دموکراسی به سینه می کوبند در چند هفته های گذشته کجا بودند و چه فرمایشاتی را ایراد می فرمودند که حالا با مرگ یک خانم مصری (که به هر حال ناراحت کننده است ) این چنین فریاد وا حقوق بشرا سر می دهند و زمین و زمان را به پایمال کردن اصل و اصول دموکراسی و آزادی و حقوق بشر متهم می کنند !


البته و اصولاً مرغ همسایه برای ما ایرانی ها معمولاً غاز است و همیشه به دنبال این هستیم که چگونه غلط دیکته ای از دیگران بگیریم و خود را بالا بکشیم !


عزیزانی که چنین از کشته شدن یک زن مصری خاطرشان آزرده شده است ، در هفته های گذشته که هموطنانشان توسط باتوم برخی دوستان لباس شخصی به باد کتک کرفته می شدند و با گلوله های برخی نیروهای بسیج و نیروهای به اصطلاح امنیتی کشته می شدند ،‌ کجا بودند و چرا لام در کام حبس کرده بودند و دم نمی زدند .


چطور است که مرگ یک مصری چنان شما را برآشفته که هر روز فریاد اعتراض سر می دهید و بیانیه صادر می کنید و تجمع برگزار می کنید ، اما علاقه ای نداشتید درباره مرگ «ندا» بدون در نظر گرفتن علاقه های سیاسی اش و تنها به دلیل مرگ یک انسان ،‌صحبت کنید و موضع بگیرید .


چرا وقتی خون «هموطن» شما  در خیابان ریخته شد ،‌به جای همدردی و تلاش برای معرفی متهم اصلی ،‌آسمان و ریسمان به هم می بافتید که فلانی چون فلان زمان در کنار ندا بوده و فلان زمان از ایران خارج شده و فلان جور نگاه کرده ، پس می تواند در مرگ ندا همکاری داشته باشد یا قاتل ندا باشد . نتیجه اش را هم دیدید ! اولین متهم مرگ ندا خبرنگار بی بی سی بود ،‌بعد منافقان را متهم کردید (اگرچه آنها همیشه متهم هستند و لیاقت در ایران بودن را ندارند ) و بعد هم به سراغ آرش حجازی رفتید و با بهانه ها و دلیل های مضحک وی را به همکاری در قتل ندا متهم ساختید. دیدید که آخر سر هم معلوم نشد که قاتل کیست و مقتول برای چه کشته شده است و پرونده ای به پرونده های بی سرانجام دستگاه قضایی اضافه شد .


حالا به کدامین دلیل این چنین درباره مرگ یک زن مصری – که همه از موضع گیری های کشورش آگاه هستیم – مانور می دهید و آسمان و ریسمان به هم می دوزید و فریاد اعتراض سر می دهید ؟ آیا تنها زنان مصری محجبه هستند و مسلمان ؟ آیا قرار است در رابطه ایران با مصر شاهد تحولات جدیدی باشیم ؟ مگر ندا آقا سلطان «خانم» نبود ؟ مگر «مسلمان» نبود ؟ مگر «حجاب» نداشت؟ از همه مهمتر مگر «ایرانی و هموطن»‌ نبود ؟


این که چه کسی یا چه کسانی موجبات مرگ ندا را فراهم آوردند ، اگر چه مشخص است و مردم خود به خوبی می دانند ، اما مورد بحث این نوشته نیست ، این موضوع مهم است که چرا برخی آقایان زمانی سکوت می کنند که نباید و زمانی زبان به سخن بازمی کنند که بی تاثیر است ؟


از امروز به بعد هم عده ای چون «فاطمه آجرلو» ، نماينده مردم كرج که «در واکنش به كشته شدن دومين انگليسي مسلمان در شهر منچستر گفت: دولتهاي انگليس و آلمان بايد در قبال كشته شدن مسلمانان در اين كشورها پاسخگو باشند» ، دور افتاده اند تا مسلمانانی که در هر گوشه ای از دنیا کشته می شوند ،‌پیدا کنند و بتوانند پرچه آزادی خواهی و حقوق بشر خود را کماکان به دست داشته باشند . آفرین به این مدعیان طرفداری از حقوق بشر !

۱۳۸۸ تیر ۱۳, شنبه

بیانیه حضرت آیت الله العظمی صانعی در ارتباط با مسائل جاری کشور

 


هیچ دستوری نمی تواند مجوّز تجاوز به حقوق مردم گردد



بسمه تعالی


«وَزُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللهِ أَلاَ إِنَّ نَصْرَ اللهِ قَرِیبٌ»


ملت عزیز و شریف ایران اسلامی
در روزهای گذشته همگان شاهد حمله به دانشگاهها و خوابگاه دانشجویان و ضرب و جرح، قتل و به زندان افکندن عده زیادی از فرزندان این مرز و بوم بوده ایم تا جائیکه در آمار رسمی خبر از کشته شدن حدود بیست نفر و زندانی شدن بیش از هزار نفر داده شده است و همچنین شاهد پخش اعترافات برخی از زندانیان در رسانه های انحصاری بوده ایم که بر همه واضح است این اعترافات حداقل به علت زندانی بودن متهمین و شرایط خاص آنها از نظر شرعی، قانونی و عقلائی هیچ گونه ارزشی نداشته و ندارد؛ لکن نباید اینگونه ظلمها، آزار و اذیت ها، ترفندها، مکرها؛ دروغها و … موجب یأس و نا امیدی در راه احقاق حق شرعی و قانونی و حاکمیت مردم بر سرنوشتشان گردد؛ چون علاوه از آنکه نا امیدی از رحمت خداوند خود از معاصی و گناهان کبیره است؛ خلاف وعده نصر و پیروزی قرآن به مسلمانان نیز می باشد که «أَلاَ إِنَّ نَصْرَ اللهِ قَرِیبٌ».


و چگونه چنین نباشد حال آنکه علی رغم تمام سانسورهای خبری، از محدودیت سایت های خبری گرفته تا تعطیلی روزنامه ها و دستگیری فعالین رسانه ای و سیاسی و حتی قطع پیام های کوتاه، آگاهی عمومی و جهانی از وقایع اخیر روز به روز در حال افزایش است، که خود نتیجه حرکت آگاهانه و همراه با متانت ملت بزرگ ایران است. امید آنکه راه دفاع از حقوق مردم و حفظ عقاید دینی آنها مخصوصاً جوانان و حفظ جمهوری اسلامی همراه با درایت، متانت، آگاهی بخشی و آرامش و امنیت و استفاده از قانون اساسی به معنای واقعیش و بهانه ندادن به دست ستمکاران، ادامه یابد که استقامت شرط موفقیت است و چگونه چنین نباشد حال آنکه کاندیدهای معترض به مسئولین انتخابات و روند و نتیجه آن و نظر شورای نگهبان همانگونه که در نامه حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای کروبی (دامت افاضاته و برکاته) و یا در بیانیه دوست مکرم، مؤمن و یار باوفای امام امت (سلام الله علیه) جناب آقای مهندس موسوی (دام عزه و توفیقه) آمده است؛ از نظر سیاسی و قانونی مشروعیت دولت را مورد سوال قرار داده و آنرا نفی می نمایند که نشانگر عدم اقناع آنان و توده زیادی از مردم از شبهات پیش آمده در انتخابات است که خود بواسطه کاهش پشتوانه و حمایت های مردمی، می تواند موجب ناکارآمدی دولت گردد و ممکن است ادامه اش موجب مشکلات حقوقی و مدنی شود.


در پایان به تمام نیروهایی که باید حافظ نظم و جان و مال و ناموس مردم باشند تذکر می دهم که هیچ فرمان و دستوری نمی تواند مجوّز و عذری برای تجاوز به حقوق مردم ـ که حرام و معصیت و ذنب لایغفر است ـ گردد که لاطاعة لمخلوق فی معصیة الخالق چه رسد به آنکه موجب ضرب و جرح و یا قتل گردد که مستوجب خذلان دنیوی و عذاب اخروی است.


یوسف صانعی
۱۲/۴/۱۳۸۸
۱۰رجب المرجب۱۴۳۰

۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه

رییس صدا و سیما زبان باز کرد

 


ضرغامی ؛‌ کسی که فرق بین کوچه و خیابان را نمی داند


جناب آقای ضرغامی رییس سازمان صدا و سیما که در جریان اتفاقات و رخداد های پس از انتخابات اظهار نظر خاصی نکرده بود ، بالاخره و بعد از فروکش کردن نسبی این اتفاق ها دهان گشوده تا سخن بگوید. سخنانی که گویا پیش از این یا جرات به زبان آوردن آن را نداشته و یا مصلحت در سکوت می دیده. اما حالا و بعد از هفته ها سکوت سخنانی را بر زبان جاری ساخته که بیشتر ای این که منطقی باشد ، نشان از چشم های بسته رییس صدا و سیما دارد و گوش هایی که گویی تا کنون پنبه در آن فروکرده بود.



ضرغامی در اظهارات اخیرش درباره آنچه وی «اتفاقات ناگوار پس از انتخابات » خوانده ، این اتفاقات را دلیلی بر «موفقیت آینده کشور» دانسته است و گفته است : دنیا در این انتخابات مشاهده کرد که دشمنان با بهانه ای که فراهم شد، تمام مدل ها یی که برای نابودی انقلاب داشتند را هزینه و خرج کردند، اما موفق نشدند و در همین یکی دو روز نیز بسیاری از این دشمنان عقب نشینی کردند و پیغام دادند که ما قصد دخالت در امور داخلی ایران را نداشتیم و در مدت کوتاهی دست آنها رو شد.


همین جا باید از جناب ضرغام (گویا بین مقامات به این نام معروف است) پرسید که بر کدام مبنا و قانون و دلیل می توان «اتفاقات ناگوار پس از انتخابات» را مقدمه ای برای «موفقیت کشور» دانست ؟ چگونه است که کتک زدن مردم که البته شما آنها را حامیان نامزد معترض می خوانید ، کشور را به موفقیت می رساند؟


بعد این که جناب آقای ضرغامی گویا تنها دست پخت های سازمان تحت امرشان را نگاه می کنند و برای کسب اطلاع هم که شده خبرهای خارج از ایران را پی گیر نیستند تا ببینند در روزهای گذشته کشورهای مختلف دنیا چه مواضعی در مقابل ایران گرفته اند.


آقای ضرغامی در ادامه بیانات گوهربار خود گفته که «دشمنان فکر می کردند با رسانه ها یی مانند صدای آمریکا، صدای انگلیس و فیس بوک و نظایر آن و با چهار تا آشوبگر در میدان ها می توانند به انقلاب صدمه بزند.


معلوم نیست هدف جناب ضرغامی از بیان این قسمت از سخنان چه بوده !؟ آیا ایشان مظورشان این بوده که صدای آمریکا و انگلیس و فیس بوک در آن حد و اندازه نیستند که به انقلاب صدمه ای بزنند . از کرامات شیخ ما چه عجب ! مشت باز کرد و گفت یک وجب ! جناب آقای ضرغامی اگر قرار باشد بعد از گذشت 30 سال از انقلاب چند شبکه خبری و سایت اجتماعی به آن لطمه بزنند که باید به خیلی موارد شک کرد . اما موضوع مهم این جاست که چرا شبکه هایی که نام بردید و سایت هایی نظیر فیس بوک و توییتر در جریان های اخیر مورد توجه مردم قرار گرفتند . البته خود بهتر از دیگران می دانید که چرا ! اما باز شنیدن آنها بد نیست.


نقش صدا و سیما در جریان های اخیر چگونه بود؟‌ در روزهای نخست که انگار نه انگار در شهرهای این مملکت خبری هست ! خبرهای صدا و سیما همه نوع خبری پخش می کردند به جز خبر راهپیمایی مردم و اعتراض ها . تا روز دوشنبه و آن حضور حمایتی و میلیونی ملت . البته اگر کسی در آن روز کشته نمی شد باز صدا و سیما سکوت اختیار می کرد ! اما آن روز مردم دیدند که چه کسانی کشته شدند و چه کسانی بر مردم حمله ور شدند . دیدند که چرا راهپیمایی میلیونی و چند ساعته در دقایق آخر به یک آشوب خیابانی مبدل شد و چه کسانی مسئول آن بودند . همین جا بود که صدا و سیما دست به کار شد و سناریویی نوشت مضحک و خنده دار از حضور آرام مردم در خیابان ، که البته از آنها با نان اغتشاش گر یاد می شد !  


روزهای بعد هم همین بود ! تلویزیون تحت امر شما هر گونه که میل شما و برخی نزدیکان شما بود خبر می خواندند و تصویر پخش می کردند و بیشتر وقت ها تصویری نداشتند که پخش کنند . اما همان زمان سایت ها و شبکه های خارجی پر بود از تصاویر واقعی که از ایران برایشان مخابره می شد ! و مردم هم به دنبال دیدن و شنیدن واقعیات بودند. شما بودی چه می کردی ؟ می نشستی و اخبار 20:30 را به مجری گری خبرنگار پیشین کیهان می دیدی ؟!


پس بی شک شما مقصر تغییر رویکرد مردم از صدا و سیما به شبکه های کشورهای دیگر هستی و نه افراد دیگر و شما باید پاسخگو باشید که چرا چنین عمل کردید که مردم منتظر باشند آخرین اخبار را از دهان افرادی چون نوری زاده بشنوند که در دروغ گویی و خیال پردازی استاد است و صاحب سبک !


آقای ضرغامی شمایی که می گویید «مقام بالای وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که این انقلاب انقلاب موبایل است » ، از قطعی موبایل ها و پیامک اطلاعی ندارید انگار ! ؟ البته حق هم دارید ، به همین بی اطلاعی هم زیر نویس برنامه هایتان شماره اس ام اس بود و مجری برنامه سوالات را به نقل از پیامک های بینندگان می پرسید ! احتمالاً شما بینندگان تلوزیون را کودکانی خردسال می پندارید که محبوب ترین برنامه شان فیتیله ! جمعه تعطیله است !


جناب آقای ضرغامی چه کسانی «با استفاده از نرم افزارها و تمام فن آوری های نوین خواستند چهار تا کوچه ایران را تحت پوشش قرار دهند که بگویند این تمام خیابان های ایران است » ؟ حدفاصل میدان انقلاب تا آزادی چند کوچه است ؟ میدان ونک تا پارک وی چند کوچه است ؟ میدان هفت تیر تا ولی عصر چند کوچه است یا میدان امام خمینی که هر کدام لبریز بودند از جمعیت !؟


احتمالاً جناب ضرغامی یا در هفته های گذشته از دفتر کار خود خارج نشده که حتی جمعیت چند هزار نفری مقابل سازمان تحت امرش را ندیده و یا به کل معنی و مفهوم کوچه ! خیابان !‌ و میدان را نمی داند و نمی تواند از هم تشخیص بدهد ! و دم از فن آوری و نرم افزار می زند !!!  


جناب آقای ضرغامی در ادامه صحبت هایشان به تکرار توهمات خبرگزاری فارس پرداخته اند مبنی بر این که « برخی تصاویر ساختگی مثل مرگ همان خانم (ندا آقا سلطان)را به نمایش گذاشتند و بعد آقایی به نام آرش حجازی در این زمینه جوسازی کرد و اکنون نیز گم و گورشده و پیدایش نیست را به راه انداختند!»


ایشان همچنین از خاطرات مشترکشان با سفیر ونزوئلا تعریف می کنند که «او تعریف می کرد که در دور دوم انتخابات این کشور نیز همچین صحنه ای نظیر مرگ آن خانم را در آن کشور به راه انداختند و این سناریو هم در آنجا پیاده شد و می خواستند بگویند که رای آقای چاوز هم ساختگی است اما موفق نشدند».


آیا الگوی آقای ضرغامی ونزوئلا است ؟ و یا ایشان در ادامه اطلاعات کم و ناقصشان از ساز و کار  انتخابات در ونزوئلا چنین سخنانی را گفته اند ؟ دوختن آسمان و ریسمان در تهیه گزارش های مملوم از نا راستی را از کجا آموخته است ؟ از ونزوئلا ؟؟؟


رئیس سازمان صدا و سیما همچنین در اظهاراتی که گویا چندان جدی نیست گفته که « پس از انتخابات رسانه ملی وظیفه آرام سازی و جمع کردن تنش ها را به روش حرفه ای و متعهدانه پیش گرفت تا بتواند فضای آرام را به ملت بازگرداند.تلاش ما بر این بود که مشکل عمومی در کشور پیش نیاید اما برخی در ایجاد حوادث آگاهانه نقش بازی کردند و برخی نا آگاهانه در این حوادث نقش داستند.»‌


برخی از مصادیق آرام کردن و جمع کردن تنش ها به صورت حرفه ای این چنین است :‌ پخش کردن و تکرار یک تصویر از کتک خوردن یکی از برادران لباس شخصی ، البته با کاور پلنگی ! قصه پردازی از ماجرای کشته شدن ندا آقا سلطان ! زیر نویس کردن و اطلاع رسانی کامل درباره برنامه ها و تجمع های حامیان نامزد پیروز انتخابات و پوشش خبری کامل این تجمع های چند هزار نفری و بایکوت خبری تجمع های چند میلیونی و چند هزار نفری حامیان میر حسین موسوی . دعوت از اشخاصی چون جناب آقای حداد عادل و تبدیل وجه فرهنگی ایشان به یک شخصیت تند روی سیاسی ! که نشان داد که توانایی دارد به غیر از لبخند های زیبا ! در صدا و سیما داد و بیداد هم سر دهد و ...


آقای ضرغامی ادامه ریاست به چه قیمتی ؟!