چند ساعت پیش بالاخره سال 1388 تمام شد. حالا سال جدید آغاز شده و از سال گذشته تنها خاطره ها باقی مانده است، خاطره هایی که بیشتر آنها تلخ هستند، اگرچه گاه می توان خاطره هایی نه شیرین، اما امیدوار کننده از سال 88 به یاد آورد. سال گذشته از آن سال هایی بود که زندگی اجتماعی مردم با زندگی سیاسی شان و سرنوشت کشور بیش از گذشته گره خورده بود.
شاید تا چند سال پیش زندگی ایرانی ها و یا حداقل بعضی از ایرانی ها دو قسمت بود، یکی زندگی شخصی و دیگری زندگی سیاسی و سرنوشت کشور. معمولاً قسمت اول بسیار مهمتر و تاثیر گذار تر از قسمت دوم بود. به همین دلیل مردم بیشتر از این که به زندگی سیاسی و سرنوشت کشور اهمیت دهند، به زندگی شخصی بها می دادند. اما سال 88 جریان دیگری در بین بود.
خیلی از دلایل که زیاد هستند و از حوصله این یادداشت خارج – و احتملاً خود شما بیشتر و بهتر از من می دانید – باعث شدند مردم سرنوشت خود و کشورشان را گره خورده ببینند و تصمیم بگیرند این سرنوشت را تغییر دهند. این بار ایرانی برای ایران نگران بود. نگران از این بود که آینده چه خواهد شد. فرزندان آنها چه زندگی خواهند داشت. همین دلیل کافی بود تا مشارکت داشته باشد تا اعتراض خود را به وضع موجود نشان دهد. نتیجه این مشارکت هم همان حماسه ملی شد که در 9 ماه گذشته شده است بازیچه تبلیغاتی برخی.
اما گویا قدرتی بالاتر از قدرت تصمیم گیری مردم برای آنها تکلیف مشخص می کرد. اما این بار مردم نمی خواستند برای آنها تصمیم گرفته شود. مقابل ظلم ایستادند و حماسه ای جدید رقم زدند.
سال 88 سالی بود پر از اعتراض، پر از ظلم و ظلم ستیزی، پر از خون و خون ریزی و پر از عدالت خواهی. سال 88 با تمام دردهایش، آغازی بود بر آزادی طلبی ایران. ایرانی که این بار مقابل زورگویی ساکت نمی ماند. سال گذشته ما ایرانی ها فهمیدیم که چگونه همراه هم باشیم. ایرانی فهمید که انگشتان یک دست هستند که مشت می سازند.
سال 88 پر بود از درد هایی که بعد از ماه ها هنوز از خاطره ها پاک نشده است و شاید هیچ گاه نتوان آنها را به فراموشی سپرد. اما در کنار این درد ها سال گذشته سال امید بود. امید به ایرانی آزاد به دست مردم. سالی که مردم کنار هم بودن را تجربه کردند و امیدوار تر از گذشته قدم برداشتند. در سال 88 کسی به فکر زندگی شخصی نبود، به فکر آرامش شخصی زن و فرزندش نبود. سال گذشته کسی به مال و اموال و دارایی و ثروتش نمی اندیشید. چه بسیار بودند که همراه خانواده به میدان آمدند و اعتراض کردند.
سال 88 نشان داد که سال 98 سالی از رنگ دیگر است. سالی پر از امید با رنگ صبر و استقامت.
ادامه نوشت اول: خیلی درد و دل های دیگر هم داشتم، اما بهتر دیدم اول سالی خیلی انرژی منفی نباشم. اما با این حال دوباره جای همه شهیدان و اسیران جنبش سبز را خالی می کنم.
ادامه نوشت دوم: یاداشت قبلی ام درباره رپ فارسی که در فیس بوک هم به اشتراگ گذاشته بودم بازخورد های زیادی داشت. موافق و مخالف. به زودی یادداشتی تکمیلی در این باره خواهم نوشت.
۱ نظر:
پس نوشته از وبلاگ شماست!
من که تو سایت نوشتم نظرم را
ارسال یک نظر