یک سال گذشت. حالا یک سال است که در خبرگزاری
میراث فرهنگی (www.chn.ir) کار
می کنم. تازه سربازی را تمام کرده بودم و دنبال کار بودم. البته کارهای حق التحریر
می آمدند و می رفتند و به مدد دوستان وقت خالی زیادی نداشتم. اما به هر حال کار
ثابت نداشتم. روزی یکی از دوستان (صدرا محقق) تماس گرفت و از خبرگزاری برایم گفت
که می شناختم. خبرگزاری میراث فرهنگی! سال های 82 و 83 که در بیشتر در حوزه
اجتماعی فعال بودم، این خبرگزاری را می شناختم و گاهی از خبرهایش استفاده می کردم.
اگرچه بعد از ورود به دنیای سیاست، دیگر مثل گذشته با این خبرگزاری سر و کار
نداشتم، اما می دانستم که هنوز هم هست، اگرچه کم رنگ.
خبرگزاری به خبرنگاری احتیاج داشت که در حوزه
سیاسی و به خصوص مجلس فعالیت داشته باشد و البته با موضوعات اجتماعی نیز غریبه
نباشد. اگرچه وقتی شرط خبرنگار پارلمانی بودن را شنیدم با خودم گفتم علاقه ای به
خبرنگار پارلمان بودن ندارم و بدون شک قبول نخواهم کرد. اما با توصیه دوست گرامی
برای صحبت های اولیه به خبرگزاری رفتم. سعید برایم توضیح داد که به چه نوع
خبرنگاری نیاز دارند. وقتی صحبت های سعید (دبیر تحریریه یا سر دبیر) را شنیدم، از
نوع کار خوشم آمد. چند دلیل عمده داشت. اول این که بهانه ای بود برای دور شدن از
فضای سیاست که چند سال کار کردن در این حوزه افسرده ام کرده بود. دوم این که می
توانستم باز هم سراغ موضوعات حوزه اجتماعی بروم. سوم این که موضوع وصل کردن این دو
حوزه به یکدیگر بود که به نظرم بسیار کار جذابی می آمد. پیگیری موضوعات مربوط به
میراث فرهنگی و گردشگری در دولت و مجلس به نظرم نوع جدید از کار می آمد که پیش از
آن بطور جدی تجربه اش نکرده بودم.
همین تازه بودن کار من را علاقه مند تر کرد و
بعد از چند هفته، شدم خبرنگار سیاسی خبرگزاری میراث فرهنگی! خبرگزاری چند سالی بود
که به دلیل برخی مسائل در حوزه خبر کمرنگ شده بود حالا با اضافه شدن افراد جدید رنگ
و بوی تازه تری گرفت. همکارانی که یا پیش تر می شناختمشان یا این خبرگزاری بهانه
ای برای آشنایی مان شد.
موضوعاتی که باعث شد حالا من درباره یک سالگی
حضورم در خبرگزاری میراث فرهنگی بنویسم،
متفاوت هستند. اول این که فضای این خبرگزاری نه تنها مثل خبرگزاری های دیگر نیست، بلکه
بیشتر شبیه یک روزنامه است. همین موضوع دیلی از دلایل ماندگاری من در این خبرگزاری
بود و هست. چون همیشه از فضای کار خبرگزاری فراری بودم. تجربه های گذشته به من
ثابت کرده بود که تحمل ماندن در یک فضای شلوغ ، با کار روتین را ندارم. اگرچه این
ترس در ابتدای حضور در خبرگزاری سی اچ ان بود، اما بعد از مدت کوتاهی بر طرف شد.
موضوع دوم تفاوت فضای خبرگزاری با برخی روزنامه
ها بود. اگرچه حضور در فضای پر جنب و جوش روزنامه بدون شک برای من لذت بخش بود و
هنوز هم هست، اما بحث های به قول معروف خاله زنکی یا همان خ ز تحمل برخی تحریریه
ها را برایم سخت می کرد. نه این که نتوانم بمانم، اما وجود چنین بحث هایی باعث می
شد نتوانم تمام فکرم را به کار بدهم و دغدغه های دیگری داشته باشم. همی می شد ضعف
در کار. اما در این خبرگزاری تا آنجایی که من می دیدم و می فهمیدم کسی کاری به کار
دیگری نداشت. همه کار خودشان را می کردند و سعی داشتند یک همکار و دوست خوب باشند.
اگر هم موضوعی مطرح می شد اینقدر فاش بود که دیگر نمی شد نام خاله زنکی روی آن
گذاشت.
بحث بعدی درباره همکارانم در این خبرگزاری است.
همکارانی که حالا هر کدامشان یک دوست خوب هستند. کار کردن با آدم هایی که رو بازی
می کنند و برای من زیر و رو نمی کشند، بسیار آرامش بخش است. همکارانی که با آنها
هم روز خنده و شوخی داشتیم و هم روز ناراحتی و غم. اگر چه پیش می آمد روزهایی که
شاید از یکدیگر دلگیر می شدیم، اما دلگیری هایمان چند ساعت بیشتر طول نمی کشید. یکی
از خوبی های همکاران من انرژی مثبت آنهاست. منظورم این است که تا آنجایی که می
توانند به من و به یکدیگر انرژی مثبت می دهند. روزهایی بود که من بی حوصله بودم،
ناراحت بودم و مشکلات چنان فشار می آورد که شاید چند روز خبری نمی نوشتم. اما همین
همکاران جایم نمی گذاشتند، صبر می کردند. کمکم می کردند تا دوباره همراهشان شوم.
به لطف برخی دوستان در خبرگزاری فارس و روزنامه
کیهان، اگرچه روزهای پر استرسی در این خبرگزاری داشتم، اما آرامشی که در این یک
سال کنار تیم خوب و دوست داشتنی CHN تجربه کردم، آنقدر هست که حالا اعتراف کنم بهترین و
زیبا ترین روزهایم را در این خبرگزاری سپری کرده ام و تمام تلاشم را می کنم تا این
خبرگزاری موفق تر از قبل باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر