۱۳۹۰ مهر ۲۶, سه‌شنبه

دربار «سعادت آباد»


طی چند سال اخیر در سینمای ایران روندی شکل گرفته است که نمی دانم خوب است یا بد. یعنی نمی توانم نظر قطعی در این باره بدهم، چون اصولاً نگاهم به سینما، نگاه بیننده و مخاطب معمولی و اگر بخوهم خیلی مایه بگذارم نگاه یک روزنامه نگار است.  

می خواهم بگویم نگاه منتقدانه ندارم. می گفتم... این روند چند سال اخیر در سینمای ایران را شاید بتوان نوعی تکرار در بازی ها و کارگردانی ها دانست. یعنی چند سالی است شاهد بازی های تکراری و فیلم های تکراری هستیم. موضوع اینجاست که بازی های تکراری در برخی از مواقع از سوی یک بازیگر دیده می شود.

مثلاً پرویز پرستویی که بدون شک یکی از بهترین بازیگران ایران است در سال های اخیر تکرار می شود و در جا می زند. بازی جدیدی از او دیده نمی شود. آدم وقتی فیلم را می بیند مثلاً یاد فیلم آژانس شیشه ای می افتد یا دیگر فیلم هایی که پرستویی را به اوج رساندند. بسیاری از بازیگران دیگر هم این وضعیت را دارند. یا بازی های قبلی خودشان را تکرار می کنند و یا بازی های بازیگران دیگر را تکرار می کنند.

درباره فیلم ها نیز چنین اتفاقی در حال رخ دادن است. در چند سال گذشته (چهار یا پنج سال) فیلم های شبیه هم زیاد ساخته شده اند و اکران فیلم «سعادت آباد» نشان داد که این روند ادامه دار است. فیلم سعادت آباد خوب است. یعنی ارزش دیدن را دارد. به آنهایی که دوست دارند یک فیلم خوب ببینند و راضی از سینما خارج شوند توصیه می کنم این فیلم را از دست ندهند.

اما چند مورد درباره فیلم جدید مازیار میری :
اول این که روند سعادت آباد نه خیلی کند نه خیلی تند. نه آن طور است که تماشاچی حوصله اس سر برود و نه آنقدر تند که تماشاچی سر در گم شود. البته این سردرگمی برای تماشاچی به وجود می آید، اما نه به خاطر روند تند فیلم که به خاطر روابط بین شخصیت های فیلم. سردرگمی که به نظر من برای مخاطب شیرین است.

دوم این که انتخاب بازیگر فیلم جالب و متنوع است. از حامد بهداد شر و شور گرفته تا هنگامه قاضیانی آرام. کنار هم قرار دادن این بازیگران فیلم را دیدنی تر کرده است. ترکیب های حسین یاری – هنگامه قاضیانی، حامد بهداد – لیلا حاتمی و مهناز افشار – امیر آقایی اگرچه شاید برای اولین بار در کنار هم قرار گرفته اند، اما این قرار گرفتن اتفاق خوبی است. شاید در این بین بازی لیلا حاتمی راضی کننده نباشد.

سوم این که بازی حامد بهداد از همان بازی های تکراری است که بالاتر صحبتش را کردم. حامد بهداد در سال های اخیر نقش های خوبی را ایفا کرد و مدل خودش را برای بازی دارد. راه و روشی که شاید دیگران خیلی نتوانند از پس آن بر بیاییند. همین دلیل محبوبیتش بود و فیلم هایش بین فیلم های پر فروش قرار گرفت. اما این روزها بهداد هم تکراری شده است. بازی حامد بهداد در سعادت آباد گوشه جدیدی نداشت. تکرار بازی های قبلش بود و تماشاگر را جذب نمی کرد. مثل قبل عصبی بود و تند صحبت       می کرد.

چهارم این که جاهایی است که سناریو بازیگران را در کنار هم قرار داده و به نوعی بازی هایشان را در هم آمیخته است. قسمتی که لیلا حاتمی و حسین یاری در تراس خانه هم کلام می شوند یا وقتی حامد بهداد و یاری برای مهناز افشار شعر می خوانند و افشار شروع به گریه می کند. این ترکیب بازی ها از نقاط مثبت سعادت آباد است که بیننده را راضی می کند.

پنجم این که این فیلم ببیننده را یاد فیلم های اصغر فرهادی می اندازد. البته شاید من این طور فکر می کنم. اما در دقایق پایانی فیلم منتظر بودم که نام فرهادی به جای میری به عنوان کارگردان در تیتراژ نوشته شود. دیالوگ ها، کادرهای دوربین، پچ پچ ها همه آدم را یاد فیلم های درباره الی و چهارشنبه سوری و جدایی نادر از سیمین می انداخت. مخصوصاً دروغ هایی که در فیلم ردو بدل می شود و رمز گشایی هایی که از این دروغ ها می شود. صحنه ای که حامد بهداد سرش را از پشت سر پرستار بچه اش بلند کرد و معلوم شد با هم رابطه دارند خیلی ها را یاد صحنه نشستن پانته آ بهرام داخل ماشین حمید فرخ نژاد در فیلم چهارشنبه سوری انداخت. شاید همین موضوع یکی از معدود نقاط ضعف فیلم آخر مازیار میری باشد.

اگر بتوانید با این مضوعاتی که گفتم کنار بیایید، سعادت آباد ارزش دیدن را دارد و می تواند یکی دو ساعتی شما را در سینما نگه دارد و حوصله تان سر نرود. 

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سینما کجا بود !!؟؟ تو کشور ما سینما معنایی ندارد ....سینما نداریم ...رجال هم که فرمودن فاحشه خونه ست.....سینما بی هویت ...مردم ، بی هویت ...این است یک کشور عربی که مردمش فکر میکنند ایرانی هستند