۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

ژانر؛ سفرهای مجردی (روزنامه شرق 18 مرداد 89)

این که یکی از آرزوهای خیلی از آقایان و خانم های متاهل بعد از ازدواج این است که دوباره یک سفر مجردی تجربه کنند و اتفاقاً تمام تلاش خود برای رسیدن به این هدف را به خرج می دهند بی دلیل نیست. این طور که پیداست مسافرت مجردی بهترین و ناب ترین نوع سفر در میان ژانر های مختلف سفر و گردش است.
از اردوهای مدرسه و دانشگاه گرفته تا گشت و گذارهای تعطیلات نوروز و تابستان که معمولاً در رکاب خانواده انجام می شود را می توان جز ژانرهای مختلف سفر قرار داد، اما بین این همه سفرهای مختلف، مسافرت «مجری» از همه محبوب تر است.
این که موقع مسافرت با دوستان به قول معروف کسی هوایت را نداشته باشد و خودت برای خودت تصمیم بگیری تجربه ناب و بکری است. نه خبری از مربی و معلم و استاد یا مسئول حراست دانشگاه است که علاقه داشته باشند دائم راهنمایی تان کنند و بایدها و نباید های سفر را به شما دیکته کنند و نه خبری از والدین محترم که مشخص کنند، چه کاری را چه کسی انجام دهد و مثلاً کجا بروید و چه وقت غذا بخورید.
این جاست که تازه می شود طعم مسافرت مجردی را چشید. نوعی آزادی خوشایند که تجربه اش هر چند وقت یک بار خالی از لطف نیست.
البته همین مسافرت های مجردی هم بدون سختی و مشکلات نیستند، اما مشکلات هم از نوع «مشکلات سفرهای مجردی» هستند، مشکلاتی که فقط وقتی مجردی و بدون هواخواه به مسافرت بروید می توانید تجربه اش کند.
اما فعلاً پرونده مشکلات این نوع سفرها را کنار می گذاریم تا کمی از لذت هایش بگویم. مهمترین مشخصه سفرهای مجردی بی برنامگی است. لازم نیست از چند ماه قبل یا حتی چند هفته قبل با همسفران خود هماهنگ کنید که فلان روز به فلان شهر سفر  خواهید کرد. همین که چند ساعت قبل از آغاز سفر ساعت و مقصد را به دوستان و همسفران اعلام کنید، کافی است. البته شاید همه مدعوین نتوانند به کاروان سفر برسند، اما مطمئن باشید که چند نفری پایه سفر پیدا می شوند و حاضرند با شما همسفر شوند.
اگرچه نمی توان همه سفرهای مجردی را بی برنامه دانست، اما به هر حال این بی برنامگی در اکثر چنین سفرهایی به چشم می خورد و آغازی است برای بی برنامگی های دیگر در طول سفر. البته همین بی برنامگی هم از جذابیت های سفر مجردی است. اصولاً در این نوع از سفرها مقصد دقیق مشخص نیست.
مهم این است که چند نفر پایه سفر با کوله پشتی راهی جاده شوند. با ماشین شخصی یا با اتوبوس و قطار و خدای نکرده با هواپیما. شاید هم بعضی وسایل نقلیه دیگر را برای سفر انتخاب کنند، مثل تجربه چند سال که من و چند نفر از دوستان.
ماجرا از این قرار بود که حدود ساعت 9 شب یکی از روزهای آخر هفته (انتظار ندارید که دقیقاً روزش را هم به خاطر داشته باشم؟) یکی از دوستان زنگ زد و خبر داد که با چند نفر دیگر تصمیم سفر گرفته اند. مقصد هم که طبق معمول 90 درصد سفرهای مجردی شمال کشور بود. پرسید که همراهشان می روم یا نه. منم که اصولاً و اساساً در این نوع ژانگولر بازی های مجری پایه هستم، اعلام آمادگی کردم و قرار شد وسائلمان را جمع کنیم و راس ساعت 12 شب انتهای رودهن، کنار جاده (هراز) باشیم. توضیح این که محل سکونت من و دوستان شهر رودهن بود و البته هنوز هم هست.
حدود ساعت 12 شب دوستان علاقه مند به سفر یکی یکی با کوله پشتی به محل قرار رسیدند. اکیپ که تکمیل شد درباره این موضوع بحث کردیم که با چه وسیله ای سمت شمال حرکت کنیم. چند دقیقه ای برای اتوبوس های گذری دست تکان دادیم، اما معلوم بود که یا جای خالی نداشتند یا حوصله سوار کردن هفت هشت نفر آدم مجرد.
این شد که بحث بر سر استفاده از وسایل نقلیه دیگر باز شد. یکی از دوستان پیشنهاد داد که با نیسان های گذری برویم. از آنجایی که نیسان ها یکی از مشخصه های جاده هراز هستند، گفتیم شاید بهتر باشد با نیسان برویم. اما مشکل اینجا بود که همانقدر که این نیسان ها در جاده های منتهی به شمال کشور سرشناس هستند، سرعت بالا و رانندگی بعضاً منحصر به فردشان که معمولاً جاده را با پیست اتومبیل رانی های فورمول یک اشتباه می گیرند، هم زبانزد است. همین کافی بود که قید مسافرت با نیسان را بزنیم.
گزینه بعدی ماشینها سنگین تر بودند. خاور، کامیونت یا کامیون های خالی که هم جادار هستند و هم خیلی سرعت نمی روند و امنیت بالاتری دارند. دوستان مشغول بحث درباره مدل وسیله نقلیه مورد نظر بودند که یک خاور چراغ داد و با اشاره ما ترمز کرد. بعد از چانه زدن سر این که می خواهیم خاور سوار شویم نه لیموزین و توافق بر سر کرایه، سوار شدیم. آقای راننده که همراه خانواده بود چند پتوی پادگانی هم در اختیارمان گذاشت تا به عنوان زیر انداز از آنها استفاده کنیم. هوای شب های تابستان هم نیازی به رو انداز نداشت.
جاده
نیمی از لذت سفر و مخصوصاً سفرهای مجردی جاده ها هستند. توقف در بین راه و خرید تنقلات و وسائل مورد نیازی که احتمالاً یادتان رفته همراهتان بیاورید. این به غیر از چای های بین راهی است که معمولاً طعم و مزه شان را تنها می توان بین راه تجربه کرد. البته جاده های ایران پر هستند از جاذبه های توریستی و گردشگری، به همین خاطر گردش در جاده هم یکی از بخش های جذاب مسافرت های مجردی است.
اگر از دستشویی های بین راهی که به همت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری افزایش چشمگیری یافته اند بگذریم، مکان های مذهبی و طبیعی مختلفی را می توان در جاده ها پیدا کرد که البته در جاده های شمالی بیشتر هستند. به طور مثال درباره جاده هراز می توان به آبعلی ، امامزاده هاشم (ع) و پلور و چشمه های بین راهی اشاره کرد تا دوغ های معروف آبعلی و جنگل آمل که هم می توان آن را جز اصل سفر حساب کرد و هم به عنوان مسیر سفر. در جاده های جنوب کشور هم می توانید در طول مسیر به تماشای کویرهای بکر ایران بنشینید که البته چند ساعت اولش جذابیت دارد.
اقامت
یکی از مهمترین بخش های سفر مجردی مکان اقامت است. البته به شرطی که اهل چادر نشینی نباشید. اگرچه این روزها با به بازار آمدن انواع و اقسام چادرهای مسافرتی خیلی ها دوست دارند یا ترجیح می دهند پول محل اقامت را جور دیگری خرج کنند و شب را در چادر بگذرانند.
اما بعضی هم دوست دارند سوییت یا ویلایی بگیرند و راحت تر باشند. اینجاست که مشکلات سفر مجردی به چشم می خورد. بیشتر صاحب خانه ها، سوئیت دارها و هتل دارها میانه خوبی با مجردها ندارند. برای آنها اجاره سوئیت به جمع مجردی مساوی است با تحمل سر و صداتا نیمه های شب و البته اعتراض دیگر مسافران به حضور مجردهای پر سر و صدا در مجموعه.
معمولاً سویت ها و اتاق ها قبل و بعد از حضور جمع مجرد در آنها قابل تشخیص نیستند و زحمت کارگران خدماتی صد برابر می شود تا این که بتوانند پوست تخمه هایی که معلوم نیست چطور تا زیر تخت و داخل بالش ها نفوذ کرداند را تمیز کنند و ته سیگارهای چند ده بسته سیگار که چند روز در اتاق مانده اند را تخلیه کنند. البته بماند که نظافت اتاق محل اقامت مجردها تا چند روز می کشد و بعضاً یک هفته طول می کشد تا بوی سیگار که روی در و دیوار جا خشک کرده اند و با هیچ اسپری خوشبوکننده ای درست نمی شود، برود.
همین است که تا پایتان به عنوان یک اکیپ مجرد به شهر مورد نظر می رسد، ظرفیت تمام سوییت ها و اتاق های و هتل ها تکمیل می شود و جای استراحت نایاب! پیدا کردن جای اقامت هم می شود هفت خان رستم که هر هفتایشان در یک خان به نام یافتن محل اقامت ام پی تری شده اند.
در همان سفر با خاور که پیشتر تعریف کردم هم چنین معضلی بود. تیم هشت نفره مجردها به محمود آباد رسیدم و بعد از اولین آب تنی به دنبال جایی برای اقامت گشتیم. اول همه با هم دنبال سوییت می گشتیم و طبیعتاً هر کس که تعدادمان را می دید و می فهمید مجردیم یادش می افتاد که همه سوییت هایش اجاره رفته اند. این شد که تصمیم گرفتیم دو نفر را برای پیدا کردن جا مامور کنیم تا صاحب خانه های محترم همان اول جواب رد ندهد.
البته در چند مورد اول خیلی فرقی نداشت. با صاحبخانه های محترم بر سر قیمت و تعداد به توافق می رسیدم اما وقتی متوجه می شدند که مجردیم بیخیال اجاره می شدند و باز روز از نو. اما بالاخره بعد از یکی دو ساعت جستجو کسی حاضر شد یکی از سوییت های نه چندان بزرگش را که نزدیکساحل بود به ما اجاره بدهد، البته با شرط و شروط. این که سر و صدا نداشته باشیم، با چه چه خروس ها بیدار نمانیم، اتاق را تمیز نگاه داریم و با شلوارک و حوله در محوطه سوییت ها دیده نشویم. ما هم که خب راهی جز قبول کردن این شرط ها نداشتیم.
خوردنی جات
البته و صد البته که بخش خوردنی و غذا یکی از بهترین و جذابترین بخش های هر سفر است که در سفرهای مجردی این موضوع جذابتی دو چندان پیدا می کند. اگر در سفرهای غیر مجردی موضوع غذا در درجه دوم و سوم قرار دارد، در سفر مجردی این موضوع، مهمترین بخش سفر است. به قول یکی از دوستان که می گفت «آدم سفر می کنه که غذا بخوره!»
از آنجایی که در سفرهای مجردی مادر محترم نیست که برنج دم بگذارید و خورش درست کند، مسافران گرامی مجبور هستند از راه های دیگر معده های معمولاً گرسنه در طول را پر کنند. اولین راه و ساده ترین راه رستوران ها و فست فود ها هستند. در این روش مهم این است که کدام رستوران را انتخاب کنید. اگر خیلی حساس نباشید، می تونید در رستوران های معمولی بین راهی هم خودتان را سیر کنید، در غیر این صورت باید سر کیسه را بیشتر شل کنید تا غذای بهتری را در رستوران های شیک میل کنید. البته تاکید شده است که در سفرهای مجردی از حضور در هر نوع رستوران های شیک و گران قیمت خودداری شود.
اما راه دیگری هم هست. اگر به راه انداختن آتش و ذغال را بلد باشید – که معمولاً به دلیل حضور همیشه در صحنه قلیان در سفرهای مجردی همه درست کردن ذغال را بلدند – خرید جوجه کباب آماده و به سیخ کشیدن آن یکی از ساده ترین کارهایی است که هر آدم مجردی توانایی انجامش را دارد که منتهی می شود به یک وعده غذایی خوب.
البته بعضی هم هستند که سعی دارند همسفرانشان را از غذای خانگی بی بهره نگذارند و تلاش می کنند تا خودشان نهار یا شام درست کنند. این هم معمولاً منتهی می شود به نهار به یادماندنی که من و دوستان خاور سوار درست کردیم. از ساعت 11 صبح شروع کردیم به آماده سازی مقدمت نهار، اما با تلاش فراروان بالاخره نهار حدود ساعت 5 بعد از ظهر حاضر شد. قرار بود ماکارانی درست کنیم و این وسط یکی از دوستان موقع آبکش کردن ماکارانی به شدت اصرار داشت که «ماکارانی را باید با آب داغ آبکش کرد!» و پروسه ای داشت قانع کردن ایشون که پسر خوب اصولاً آبکش ماکارانی و برنج با آب سرد انجام می شود، نه با آب داغ.  
به هر حال اگر مجرد هستید و تا بحال طعم مسافرت مجردی را نچشیده اید توصیه می کنم قبل از بله گفتن طرف مقابل سر سفره عقد این تجربه ترش و شیرین را پشت سر بگذارید که بعد از ازدواج حسرت نخورید. اگر هم متاهل هستید که می دانم دنبال فرصتی می گردید که با جمعی از دوستان دوباره مزه مسافرت مجردی را بچشید. 
توضیح: این یادداشت را به درخواست همکار و دوست عزیز، صبا صراف در برای روزنامه شرق نوشتم که در تاریخ 18 مرداد منتشر شد. البته متنی که در روزنامه منتشر شد، تغییراتی داشت، که در وبلاگ متن اصلی یادداشتی را قرار دادم.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

خوب بود ولی خیلی طولانی بود خسته میکنه..