۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

خبرنگار ، سقوط لعنتی . . .

خبرنگار ، سقوط لعنتی . . .


 


امین نیکو کار (کادر پروازی هواپیمای سی ۱۳۰)


شنیدن خبری که اون روز شنیدم ، بعد از گذشت سه سال هنوز هم واسم غیر قابل باوره . هنوز هم نمی تونم باور کنم که جامعه خبری ایران چطور تو یک روز این همه گل پر پر شده رو دستش دید . اون روز انگار همه چی بد بود . هواپیمایی که حتی می تونست با چرخ های بسته روز زمین فرود بیاد و هیچ کدوم از سرنشینانش خط هم روشون نیفته ، آنچنان سقوط کرد و منفجر شد که شناسایی اجساد کادر پروازی و خبرنگار ها برای نزدیکترین افراد خانواده شان سخت و نشدنی بود .



یادم می یاد وقتی داییم از چگونگی شناسایی (( امین نیکوکار)) – از اعضای کادر پروازی c-130 – واسم تعریف می کرد ، حتی نمی تونستم گوش کنم . می گفت حدود 5 الی 6 نفر برای شناسایی رفته بودیم و بعد از نزدیک به 30 دقیقه کسی نتونسته بود جنازه امین رو شناساسس کنه . آخر سر هم خواهرش از روی یک انگشتر توانسته بود جنازه رو شناسایی کنه .


بهشت زهرا هم اون روز صحنه هایی رو دید که شاید هیچ وقت ندیده بود . شلوغ تر از همیشه . گریه بود و اشک و چند جنازه سوخته که حتی مادری نمی توانست روی صورت پسرش را قبل از خاکسپاری ببوسد .


هنوز هم از خوم می پرسم چرا وزیر دفاع استیضاح نشد ؟؟؟یکی می گفت چند روز پیش مقصر های این حادثه را محکوم کردن . ولی واقعاً مگه فرقی هم می کنه . . .


روایت شیخ سلطنت پور از واقعه!(تولید اشک می کنه بد فرم)

هیچ نظری موجود نیست: