اختلاس ... اختلاس ... اختلاس. هر روزنامه ای این روزها نشانی از اختلاس دارد. هر سایت خبری که باز می کنید هم همین وضع را دارد. اختلاس شده اسم رمز این روزها. مبلغ کم هم نیست. مصاحبه سعید لیلاز را که بخوانید دقیق تر متوجه می شوید 3 هزار میلیار تومان پول دقیقاً چقدر پول است و به چه درد هایی می خورد. تازه آدم می فهمد مبلغ بیشتر از آن چیزیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. وگرنه در کشور ما و در سال های اخیر کم اختلاس نشده است. چند تایی رسانه ای شدند و خدا می داند چند تای دیگر بودند که رسانه ای نشدند. لابد مبلغ اختلاس کم بوده است. اختلاس جزئی!
اما این بار اینقدر این دم خروس بزرگ است که گویا نمی توان پنهانش کرد. آن هم در دولت (غیرقانونی) احمدی نژاد که در این چند سال آوازه عدالت و پایبندی به قانونش گوش عالم و آدم را کر کرده است. دولت پاک! دولت ولایی! پاک ترین دولت بعد از رجایی! این ها را که می شنوم خنده ام می گیرد و احسنت می گویم به اعتماد به نفس آقای به رییس جمهور (غیرقانونی).
حالا در یک چنین دولتی که ولایت مدار بوده و ولایت هم شش دنگ پشتش بوده و تا اینجا بزرگش کرده است، اختلاسی شده به وسعت بزرگترین اختلاس تاریخ ایران. موضوع معلوم است. اختلاس صورت گرفته و پول ها به جیب آنهایی که باید رفته است. البته قبل از این خیلی ها درباره اختلاس و باند و باند بازی ها هشدار داده بودند. مثلاً مطهری و توکلی و برخی دیگر از نمایندگان مجلس که بارها درباره باند های فاطمی و امثالهم هشدار دادند. درباره محصولی و معاون اول رییس جمهور و دیگر افراد که پولشان بیشتر از آنی هست که باید.
اما در این میان برخورد دولت (غیر قانونی)، قوه قضاییه و آقای خامنه ای است. دولت همان اول خودش را به عنوان کشف کننده این اختلاس معرفی کرد و این کشف را گذاشت به حساب افتخارهایش. دائم هم حرفشان این بود که خودمان این اختلاس را کشف کرده ایم، پس کسی حق ندارد به ما گیر بدهد. سخن گوی اقتصادی دولت هم دائم کنفرانس خبری می گذاشت که فلانی را گرفتند و رسیدگی ها انجام شده است.
قوی قضاییه هم نقشش جالب تر از گذشته بود. چند روز اول هیچ کدام از مسئولان این قوه چیزی در این باره نمی گفتند. وقتی هم حرفی درباره اختلاس زدند، مثل همیشه خبر از برخورد دادند و بگیر و ببند مسئولان این اختلاس بزرگ. اما فقط در حد حرف بود و شاخ و شانه کشیدن. هنوز بعد از گذشت چند هفته از کشف اختلاس نه نامی به طور قطعی به میان آمده و نه خبری مبنی بر دستگری باند اختلاس. تنها نام یکی دو نفر مطرح شده است که دستگیر شده اند. اما خب چه کسی است که باور کند که چنین اختلاسی کار یکی دو نفر باشد.
اما مهمتر از همه این ها رفتار آقای خامنه ای بود که تا به حال چیزی در این باره نگفته است. البته طرفدارانشان لابد می گویند رهبر که نباید به همه کارها ورود پیدا کند. اما به نظرم این اختلاس بیشتر از آن است که ارزش ورود پیدا کردن را نداشته باشد. حداقل برای خاطر آنهایی که به ایشان اعتقاد دارند بد نبود حرفی می زد و تذکری می داد. اما انگار نه انگار اختلاسی شده است. آن هم با این همه فقر در کشور. بیکاری و هزار و یک مشکل دیگر. احتمالاً حسین شریعتمداری هم چند روز دیگر رد پایی از فتنه و سران در بند فتنه در این اختلاس بزرگ کشف خواهد کرد. یعنی اصلن چنین موضوعی بعید نیست. خدا چه می داند شاید هم دست آمریکا و اروپا در این اختلاس باشد.
در این بین صدا و سیما هم روند خوبی در پیش گرفته است. کلاً از موضوع بی خبر است و خیلی هم لازم نیست مردم ایران، همان ایرانی هایی که در انتخابات چند سال پیش حماسه آفریدند، از جریان اختلاس خبردار شوند. دستور از بالاست البته. ضرغامی و ضرغامی ها که کاره ای نیستند.
این موضوع اینقدر مسخره است که حتی حرف زدن درباره پیگیری مجرمان این اختلاس هم مسخره به نظر می رسد. چنین اختلاس بزرگری صورت گرفته است و لابد کسی نمی داند کار کیست. من نبودم دستم بود و لابد تقصیر آستینم بود. هر روز خبر می رسد که فلانی دستگیر شد، بعد تکذیب می شود. فلان رییسس بانک فرار کرد و از کشور خارج شد، بعد تکذیب می شود که نه خیر ایشان برای انجام ماموریت در خارج از کشوئر به سر می برند، آن هم بعد از پذیرفته شدن استعفایش!
مردم شده اند بازیچه. مردم چند سال است که بازیچه هستند، به نظرم حدود سی سال. نقش می گیرند و بازی می کنند. بعضی وقت ها هم لازم نیست بازی کنند. بیرون می نشینند و بازی دولتمردان را می بینند. سال های اول شاید از این نمایش خنده شان می گرفت، اما این سال ها دیگر این آش هیچ مزه ای ندارد. اما انگار کاری از دست کسی بر نمی آید. مردم از گورهای دسته جمعی، اعدام، زندان و تجاوز می ترسند. کسی دم نمی زند و طراح این بازی هم به خیال این که کسی حواسش نیست کارش را می کند و جیبش را پر پول تر می کند. اما آیا این چنین است. آیا مردم نمی دانند در کشورشان چه خبر است؟ سردمداران نسبتاً محترم باید بدانند که این مردمی که آنها را روی صندلی قدرت نشاندند می فهمند و می دانند که بازی چیست. اما لابد کاری از دستشان بر نیم آید. کاری هم اگر بر بیاید نمی توانند جلوی توپ و تفنگ بایستند. پس بازی کنید که این بازی روزی تمام می شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر