۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

مشهد نوشت (2): محله قالیباف و سفرهای پر دردسر استانی


سه شنبه و چهار شنبه (هفته گذشته)‌ روزهای خوبی بودند در استان خراسان رضوی. کلی گشت و گذار و کلی جاهای دیدنی. اولین موضوعی رو هم بهش پی بردیم این بود که اصولاً طبیعت زیبا و فضای بکر زندگی  در آینده آدمی زیاد تاثیر می گذارد. و البته بر چهره آدمی. سه شنبه به طرقبه  و شاندیز رفتیم. طرقبه که در جریان  هستید، زادگاه آقای نظامی، شهردار، خلبان باقر قالیباف است. دیروز هم فهمیدم برای چی قالیباف اینقدر خوش  تیپه! بسیار روستای زیبایی بود که بعداً مفصل می پردازم به آن همراه  با عکس. شاندیز هم جای خوبی بود و  بشدت زیبا، آن هم در فصل پاییز. البته رستوران های خوبی هم داشت.
روز چهارشنبه هم رفتیم  خدمت فردوسی عزیز. احساس من در آرامگاه  فردوسی احساسی بود که زمان دیدن تخت  جمشید داشتم. احساسی وصف ناپذیر و  آرمانی. اون هم در پست های بعدی تعریف می کنم.
اما بعد  از برگشتن از توس گردی و البته پاساژ گردی که اصولاً در مشهد موضوع مهمی است و جایگاه ویژه ای دارد، با صحنه هایی روبرو شدم که برایم جالب بود. بسیاری از خیابان ها و یا بهتر بگویم بیشتر خیابان های منتهی به حرم امام رضا بسته بودند. این خیابان ها یا توسط بلوک های بزرگ سیمانی بسته شده بودند و یا افسرهای راهنمایی و رانندگی آنها را بسته بودند و به ماشین ها اجازه عبور نمی دادند.
من سوار تاکسی  بودم و راننده تاکسی زیر لب می گفت: باز هم شروع شد. باز هم اومد. بعد  هم پیچید توی چند کوچه فرعی و  به راه ادامه داد. البته کوچه های  تنگی که به این راحتی ماشین از آنها عبور نمی کرد.  زیاد پی ماجرا را نگرفتم و فکر کردم برای جشن  میلاد امام رضا راه ها را بسته اند. پیاده که داشتم به طرف  محل سکونتم خیابان امام رضا مشهد می رفتم، بارها با این صحنه روبرو شدم که مردم و زائران با راه های  بسته روبرو شده اند و نمی  دانند باید چه کنند. ترافیک پشت ترافیک بود و به قول انگلیسی زبان های  «ترافیک جمی» شده بود.
تقریباً تمام کوچه های منتهی به خیابان امام رضا را با بلوک های سیمانی بزرگ بسته بودند و کسی نه می توانست داخل شود و نه کسی می توانست خارج شود. خیلی از ماشین ها در کوچه مانده بودند و مجبور بودند برای رهایی از این ماجرا تن به ترافیک های ساعتی بدهند که شب های مشهد را هم مثل شب های تهران  ترافیکی کرده است.
به محل سکونتمان که رسیدم از رزروشن محل اقامتمان درباره این ماجرا پرس و جو کردم و او هم جواب داد  که پنج شنبه صبح احمدی نژاد به مشهد خواهد آمد و سخنرانی خواهد  کرد. جالب بود که من فکر می کردم در خبرها دیده ام احمدی نژاد قرار است جمعه به مشهد برود. اما گویا برنامه سفر هم مثل خیلی چیزهای دیگر تغییر کرده است و به جای جمعه، پنجشنبه می رود.
چند ساعتی گذشت. ساعت یک بامداد بود که همچون شب های قبل به یکی از کافی نت های اطراف حرم امام رفتم. (در مشهد کافی نت ها و حداقل کافی نت های نزدیک حرم امام رضا حدوداً تا ساعت 3 بامداد باز بودند و مشتری داشتند.) کارم که تمام شد خواستم سری به امام هم بزنم. وقتی از کافی نت برون آمدم با صحنه ای مواجه شدم که باورش نه برای من که برای خیلی هایی که ایستاده بودند و داشتند نگاه می کردند، باور نکردنی بود.
چند مامور راهنمایی و رانندگی و چند ماشین یدک کش در حال بردن اتومبیل هایی بودند که در حاشیه خیابان امام رضای مشهد پارک شده بود. گویا قرار بود مسیر این خیابان خالی باشد و برای همین تمام ماشین های دو طرف خیابان به پارکینگ برده می شد. البته این اتفاق هم افتاد و وقتی داشتم از زیارت برمی گشتم خبری از ماشین و موتور و هیج جنبنده موتور دار بنزین سوز دیگری نبود.
تعجب کردن بودم که از قبل هیچ هشداری به مردم و زائران در این باره داده نشده بود و اگر هم ساکنان شهر روی تجربه های قبلی خبر داشتند، این زائران بی نوا بودند که بی اطلاع از قوانین سفر های استانی بودند. داشتم به این فکر می کردم که اصولاً صاحب ماشین فردای آن روز وقتی با جای خالی ماشینش روبرو شده چه واکنشی نشان داده و چه فکری کرده؟ چه احساسی بهش دست می دهد؟ آیا می داند چه بلایی سر ماشینش آمده و کجا برده شده است. آیا این اطلاع رسانی انجام می شود که صاحب ماشین باید از کجا ماشینش را تحویل بگیرد؟ این سوالات اصولاً سوالاتی هستند که مثل انبوهی از سوالات دیگر که در دولت نهم پرسیده شد، نباید در پی جوابش بود و تنها برای پرسیده شدند آفریده شده اند و ادامه هم دارند.
گویا این طور که خبرگزاری هایی مثل فارس و ایرنا و برنا و روزنامه های کیهان و ایران، مطالبی را به عنوان خبر منتشر می کنند، این سفرهای استانی برای استان ها و مردم تنها با خیر و برکت هم همراه نیست و مشکلاتی را هم در پی دارد که بسیار کم به آن پرداخته می شود. بهتر است آنانی که به سفرهای استانی می روند همه جوانب این سفرها را در نظر بگیرند و چنان سخن نگویند و عمل نکنند که گویی این سفرها راه نجات مردم است و چیزی غیر از این نیست. اگرچه تنها با چند سفر کوچک هم می توان فهمید که قسمت زیادی از وعده های رییس جمهور در دولت نهم عملی نشده است و مردم باز هم چشم انتظار هستند، با مشکلاتی که هر روز بیشتر و بیشتر می شوند. البته در مقابل باید به بعضی کارهای انجام شده هم اشاره کرد و از حق نگذشت. اما آیا براستی سفرهای استانی چنین است که از رسانه دولتی ( و نه ملی) می بینیم؟ مردم چه می گویند؟ آیا کسی به آنها گوش می دهد؟ 

پی نوشت: گویا نوشته قبلی من یکی از هموطنان مشهدی را ناراحت کرده است. من اولاً به شدت نارحتم از این موضوع و از ایشان می خواهم که من را ببخشند،‌دوم هم این که در این باره توضیحات بیشتر لازم است که خواهم گفت. 

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام.
من هم اون روز مشهد بودم . 5 شنبه صبح که داشتم حرم می رفتم از سمت فلکه برق(با فلکه آب فرق میکنه) که به سمت حرم میومدم هر دو طرف خیابون ماشین پارک شده بود .البته از چهارراه دانش به بعد دیگر ماشینی نبود .
در ضمن یکی از عادات بد مشهدی ها اینه که خیلی غر میزنن .هر بار که مشهد رفتم از زیاد بودن زائر و شلوغی مشهد شاکی بودن در حالی که حالیشون نیست که بیشتر پولی که در میارن از همین زوار هست . حالا بماند که این دفعه هم رییس جمهور اومده و یه بهانه بیشتر برای غر زدن دارن.

ناشناس گفت...

دوست عزیز من تشکر می کنم بابت این توجهتان . اما اگر نگار دقیق تری داشته باشید روایتی که تعریف کردم برای یک روز قبل از اومدن رییس جمهور است. یعنی چهارشنبه شب و بامداد روز پنجشنبه. نه روز پنجشنبه که جناب احمدی نژاد آمدند و بعد از مراسم استقبال وضعیت خیابان ها تقریباً به حال عادی برگشته بود. در ضمن من مشهدی نیستم و در این شهر زندگی نمی کنم. اگرچه شهر خوبی برای زندگی است.

نصیرالدین جعفری گفت...

سلام. زیارت قبول. ممنون که به وبلاگ من سرزدید.