۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه
من دیوانه بارانم، باران های استوایی
۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه
گرمای دلپذیر مالزی و دل من که برف تهران را می خواهد
۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه
دستبند سبز بستم، اخراج شدم
۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه
نظریه پرداز اصلاح طلبان خاتمی است نه حجاریان
مصاحبه من با مرتضی حاجی در شماره 40 هفته نامه مشق آفتاب :
با توجه به جریان های انتخابات و اتفاق های بعد از آن اصلاح طلبان و برای آینده چه برنامه ها و چه تصمیم هایی دارند؟
جریان اصلاح طلبی مستمر و پایدار است و مثل هر جریان اصلاح گرانه ای در دنیا در طول مسیر خود طبیعتاً با موانع و مشکلاتی روبرو می شود و جاده برای اصلاح کردن هموار نیست و این مقاومت اصلاح طلبان است که باید ناهمواری ها را هموار کند و موانع و مشکلات را با تدبیر از سر راه بردارد. مقطع بعد از انتخاب یکی از دست انداز های سخت و پیچ های بسیار تند مسیر جریان اصلاح طلبی است که چالش جدی پیش روی کشور است. اما بطور قطع می شود گفت اصلاح طلبی که یک پروسه است و نه یک پروژه استمرار خواهد داشت، اگرچه گاهی دچار کندی سرعت می شود اما در نهایت این حرکت رو به پیش ادامه دارد.
هم اکنون اصلاح طلبان چه می کنند و چه طرح و برنامه ای برای آینده دارند؟
یک شوک جدی بعد از انتخابات با دستگیری های گسترده به کشور و اصلاح طلبان وارد شد و مشخص نبود که دولت و حاکمان چه برخوردی را برای جریان اصلاح طلبی و اصلاح طلبان طراحی کرده اند و تا مدتی باید اتفاقات روزمره تحلیل می شد. اینک به تدریج فضا آرام تر شده و هیجانات روزهای اول فروکش کرده است. باورم من این است که جریان اصلاح طلبی همچنان که در آن روزهای هیجان زده و فعال بود به حرکت خود ادامه خواهد داد، ضمن این که اتفاقات گفته شده موجب انسجام بیشتری هم شده است و این توان بیشتری به این حرکت خواهد داد.
انتقادی به اصلاح طلبان مطرح است مبنی بر این که چرا اصلاح طلبان بعد از انتخابات سکوت کردند و به قول معروف با چراغ خاموش حرکت کردند؟ اگرچه برخی معتقدند که گویی جریان اصلاحات بعد از انتخابات حرکتی نداشت. چرا؟
اگرمنظورتان انتخابات ریاست جمهوری سال جاری است که سکوتی بعد از آن دیده نشد و البته کسی هم انتظار نداشت که بعد از آن فعالیت پرشور انتخاباتی و فضای بسیار جذاب تبلیغاتی قبل از روز رای گیری، بلافاصله بعد از رای گیری چنین برخورد چکشی و قهر آمیزی با کسانی که انتخابات را پرشور کرده بودند انجام شود. لذا مجالی لازم بود که شرایط جدید تحلیل شود.
در انتخابات مجلس هشتم جبهه ای با عنوان «جبهه فراگیر اصلاح طلبان» به وجود آمد، این جبهه در انتخابات ریاست جمهوری فعالیت چندانی نداشت. آیا به نظرتان فعالیت های این چنینی برای وحدت میان اصلاح طلبان دلیلی برای شکست آنها نبود و باعث تکرار تجربه انتخابات ریاست جمهوری نهم نبود؟
شرایط در انتخابات مختلف متفاوت است و نمی توان عیناً رفتاری را که مثلاً در انتخابات مجلس مناسب است برای ریاست جمهوری تکرار کرد و این عدم تکرار را نشانه شکست دانست، ضمن آنکه این انتقاد وارد است که ناهماهنگی در رفتار تشکیلاتی اصلاح طلبان وجود دارد، آن هم به علت تعدد احزاب اصلاح طلب و استقلال آنها و نیز تاثیر گذاری آنها. شاید دلیل دیگر آن هم فرهنگ پایین کار تشکیلاتی و جبهه ای است. داشتن تشکیلات مستقل بعضاً به مستقل عمل کردن تعبیر می شود درحالی مستقل عمل کردن به معنای تکروی نیست. تعداد زیادی از اصلاح طلبان خیرخواهانه به دنبال تجمیع در انتخابات بودند، اما عملاً این اتفاق نیفتاد و احتمالاً این تجربه باید بارها تکرار شود تا تاثیر خود را در باورهای مدیران تشکل های جبهه اصلاحات بگذارد که نمی توان به تنهایی کار را پیش برد.
بسیاری در بحث های انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری این سوال را بیان کردند که چرا اصلاح طلبان پیش از انتخابات بر روی آقای هاشمی تجمیع نکردند و در دور دوم ریاست جمهوری نهم به این نتیجه رسیدند که می توانند از ایشان حمایت کنند؟ آیا همین موضوع دلیلی بر عدم ائتلاف در اصلاح طلبان نبود؟
در مرحله اول انتخابات این اشکال وارد است و رایزنی های نامزد ها موجب طیف بندی هایی شد که آن نتیجه دور از انتظار را در پی داشت. باید پذیرفت که جامعه یک گرایش مشخص دارد که باید کشف شود. البته تحلیل های اشتباهی هم به نامزد ها می رسد و آنها را به پافشاری به مواضع خود وا می دارد. شاید مناسب ترین کار این بود که نامزد های اصلی گذشت بیشتری نشان می دادند و یا بزرگان اصلاح طلب رایزنی جدی تری می کردند که این اتفاق نیفتاد. و حال آنکه در طرف مقابل ایجاد وحدت در اشخاص و احزاب موسوم به اصولگرا بسیار جدی و حتی با دستور صریح انجام شد بطوری که به قول یکی از بزرگان آن جبهه «با چشم گریان» به آقای احمدی نژاد رای دادند.
برخی این موضوع را مطرح می کنند که مبانی فکری اصلاح طلبان در جریان انتخابات دچار تزلزل شده است، و بطور مشخص از آقای حجاریان به عنوان فردی نام برده می شود که مبانی قبلی و اعتقادات قبلی خود را زیر پا گذاشته اند. آیا مبانی فکری اصلاح طلبان این گونه است که با فشار ها تغییر کند؟
سخنانی که در شرایط غیر عادی بیان می شود نمی تواند ملاک قضاوت قرار گیرد و به تغییر نظریات تعبیر شود. آقای حجاریان هم مبانی فکری اصلاح طلبان را تضمین نمی کنند که در صورت تزلزل فکری ایشان آن مبانی متزلزل شود.
اما بسیاری مثل آقایان نبوی و تاجزاده سکوت کردند و چیزی نگفتند؟
آدم ها و شرایط آنها با هم متفاوت است. به هرحال منظور این است که آنچه در شرایط غیر عادی بیان می شود نمی تواند مدرک باشد. اصلاح طلبان هیچگاه کسی را به عنوان ایده پرداز مشخص نکرده اند و جبهه اصلاحات خود را پیرو نظرات شخص معینی ندانسته است، لذا این سخن از اساس اشکال دارد. می توان گفت مبانی مشترک اصلاح طلبان ضرورت تلاش مستمر برای تغییر مثبت که در چارچون جمهوری اسلامی ایران انجام می شود. اما ممکن است یا دو تشکیلات اصلاح طلب نظرهای متفاوتی داشته باشند. اما مبانی اصلاح طلبی و اصول آن توسط جناب آقای خاتمی تدوین و اعلام گردید. این بدان معنی نیست که کسی از اصلاح طلبان بدان نقدی ندارد و اتفاق نظر فراهم است، اما قاطبه اصلاح طلبان آن را باور دارند. این اصول مبتنی بر فرهنگ ما، ارزش های مورد قبول عامه مردم و اصول قانون اساسی است و از هیچ نظریه پرداز غربی هم اقتباس نشده که با تغییر شرایط دچار تزلزل شود. این مبانی مبتنی بر فرهنگ خودمان و برگرفته اس تعالیم اسلامی و دینی ما است و به اعتقاد من به اندازه کافی استحکام دارد و همچنان پابرجاست. البته طبیعتاً شرایط تغییر می کند و حرف های جدیدی ممکن است مطرح شود، اما مبانی اصلی تغییر نمی کند. افرادی هم اگر خود در مبانی خود تجدید نظرکرده اند به خودشان مربوط است هرچند باور تغییر یک شبه خیلی راحت نیست.
این انتقاد وارد است به جریان اصلاح طلب مبنی بر این که چرا این جریان رهبری مشخصی ندارد، با توجه به این که این جریان در مردم شناخته شده است و بین مردم هم مقبولیت کافی را دارد. با این اوضاع چرا رهبر مشخصی برای جریان در نظر گرفته نشده است و هستند افراد متعددی که ادعای رهبری این جریان را دارند؟
جریان اصلاح طلبنی حرکتی عام و مردمی است و جناب آقای خاتمی به علت این که از سوی مردم به عنوان یک اصلاح طلب واقعی شناخته و عملاً به نظریه پرداز اصلاح طلبان تبدیل شده است و نظرات ایشان نظر عمومی مورد پذیرش اصلاح طلبان است و می توان گقت که الگو برداری از ایشان در جریان اصلاح طلب انجام می شود، اما در جریان عمل شورای هماهنگی معتبرترین هماهنگ کننده اجرایی این جریان است.اگرچه هنوز همه تشکل های اصلاح طلب عضور این شورا نیستند.
بعد از انتخابات اتفاقاتی افتاد مثل این که آقایان کروبی و موسوی حضور گسترده تری در صحنه داشتند و بین مردم محبوبیت دوچندانی یافتند. این موضوع از سوی برخی کارشناسان اتفاقی خجسته بود. شما حضور این افراد در کنار آقای خاتمی را چگونه بررسی می کنید؟
بدون شک این اتفاقی که گفتید و اتفاق های دیگر مثل این که برخی اصولگرایان در جریان انتخابات از نامزد اصلاح طلبان حمایت کردند اتفاق بزرگی بود و دو طیف معتدل سیاسی کشور را به هم نزدیک تر کرد. در واقع تقویت جبهه اصلاح طلبی اتفاق افتاد. آقای کروبی درجریان های بعد از انتخابات محبوبیت بیشتری بین مردم پیدا کرد. آقای مهندس موسوی هم توانست در فرصتی کوتاه محبوبیت بسیاری بین مردم دست پیدا کند که پیش بینی آن برای بسیاری سخت بود. این تحول بزرگی بود که اتفاق افتاد. برداشت من این است که جریان اصلاح طلبی نسبت به قبل تقویت هم شده است. این خشونت هایی هم که انجام شد به تقویت پایگاه اصلاح طلبان انجامید.
در هفته ها و ماه های گذشته صحبت های بسیاری درباره طرح های وحدت ملی و تفاهم ملی شنیده می شود که افراد مختلف نظرمی دهند. به عقیده شنا جنین طرح هایی شدنی است؟
این که نیاز است که برای رفع مشکلات ناشی از اعلام بد نتیجه انتخابات و برخورد های پس از آن تدبیری اندیشید تردیدی نیست. اینکه این طرح چه ساز و کاری دارد و چه کسانی باید این کار را انجام دهند بحث هایی را می طلبد. کسانی هستند که هیج علاقه ای ندارند که دعواها خاتمه پیدا کند و رضایت مندی مردم افزایش یابد لذا هر روز این آتش را شعله ور تر می کنند. برخی افراد تند رو که خود را به اصولگرایان منتسب می کنند و من شک دارم بتوان آنها را اصولگرا خواند، چون دارند با اصول برخورد می کنند، خیلی راحت می گویند نیاز به وحدت نیست و به راحتی به انسان های شریف و ارزشمند کشور تهمت می زدند. مانند رفتارها و ادعاهایی که درباره آقای موسوی خوئینی ها مطرح شد که من اعتقاد دارم این رفتار ها پشت آقای خوئینی ها را که حضرت امام بود نشانه گرفته است. چون ایشان امیرالحاج منصوب حضرت امام بودند. دادستان کل کشور به انتخاب حضرت امام بودند و شخصیتی عالم و مبارز شناخته شده هستند. این افرد که چنین رفتار هایی دارند نانشان در دعوا است، وگرنه مواردی را که مطرح می کنند، چه سودی برای کشور دارد جز جنجال هایی که به اختلاف و نارضایتی بیشتر می انجامد. این نشان می دهد که موضوع رسیدن به وحدت و تفاهم کار سختی است. حضرت آیت الله هاشمی که از وحدت سخن می گوید، می داند چه خطر غظیمی در نتیجه چند دستگی در انتظار کشور است ، اما پشت آن عملکردی باید باشد که راه را به سوی وحدت باز کند. عده ای خود را حق مطلق بدانند و طرف مقابل را باطل و دائم از تریبون هایی که در اختیار دارند همچون رادیو تلویزیون و تریبون هایی که باید وحدت بخش باشد، بد و بیراه به طرف مقابل می گویند نمی توانند باز کننده مسیر وحدت و تفاهم ملی باشند.
نقش آقای هاشمی در وضعیت امروز ایران چگونه است؟ این روزها برخی چنان سخن می گویند که گویا حمایت آقای هاشمی از هر فردی به عنوان یک گناه بزرگ محسوب می شود. از این موضوع شما چه تحلیلی دارید؟
حضرت آیت الله هاشمی حضورش برای کشور – خصوصاً در شرایط بحرانی – همواره مغتنم بوده و کمک به حل مشکل کرده است. کسی در این که ایشان حسن نیت دارند نمی تواند تردید کند. ایشان از عوامل بسیار مهم و تاثیر گذار در پرورش انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و مدیریت کشور بوده و هستند. و حضرت امام (ره) به ایشان بسیار اعتماد داشته اند. عنصری این چنینی که کشور بسیار بهره از آن برده است و می تواند بیشتر از این هم بهره ببرد، طبیعی است که مورد حسد واقع شود. شاید یکی از تیزهوشی هایی که مقام رهبری انجام داد، انتخاب آقای هاشمی به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. هدف از تخریب آقای هاشمی در این شرایط حساس می تواند تخریب و تضعیف رهبری انقلاب باشد، چنانکه آقای هاشمی از نزدیک ترین یاران ایشان هستند. حمایت آقای هاشمی از اصلاح طلبان بر مبنای دریافت دقیقی هست که دارند. بنابراین به نظر من حمایت آقای هاشمی نه بخاطر ادارت خاصی است که به این جریان دارد، بلکه به دلیل تشخیص مصلحتی نظام است و می دانند رسیدن به توسعه و تعالی در کشور با شعارهای بدون پشتوانه شدنی نظام نیست و نیاز به تدبیر، برنامه ریزی و حسن مدیریت دارد نه به چالش کشیدن داخل و خارج کشور.
راه برون رفت از اوضاع کنونی چیست؟
حق مردم به عنوان صاحبان کشور باید مورد احترام قرار گیرد و همه 72 ملیون جمعیت اند و نه فقط آنهایی که هوادار دولت و جناح حاکم اند. با صاحبان کشور نباید برخورد خشونت آمیز داشت. لازم است آرامش و اعتماد به جامعه برگردد و دستگاه های قضایی و مخصوصاً مدعی العموم از حقوق تک تک افراد جامعه حمایت کنند و آنهایی را که گستاخانه به بخشی از مردم و شخصیت های محترم تهمت می زنند و اهانت می کنند را باز خواست کنندو امنیت روانی را به جامعه برگردانند. تجربه نشان داده است که زبان زور نمی تواند جای منطق را بگیرد. گرفتن و بستن و داغ و درفش اگر موثر بود امروز جمهوری اسلامی نداشتیم. فعالیت های قانونی در چارچوب محترم دانسته شود و اجازه نقد داده شود نه این که منتقدان به انواع تهمت ها متهم گردند. برای رسیدن به جامعه متفاهم حسن نیت و گذشت نیاز است که از ارباب قدرت بیشر انتظار می رود. برگزاری جلسات گفت و گو برای تضارب آرا و افکار و مشخص کردن نقاط اشتراک . افتراق بین برگزیدگان دوجناح در بسیار مفید است که اگر اراده ای برای انجام آن باشد انشاالله و مفید و موثر خواهد بود.
۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه
مشهد نوشت (2): محله قالیباف و سفرهای پر دردسر استانی

پی نوشت: گویا نوشته قبلی من یکی از هموطنان مشهدی را ناراحت کرده است. من اولاً به شدت نارحتم از این موضوع و از ایشان می خواهم که من را ببخشند،دوم هم این که در این باره توضیحات بیشتر لازم است که خواهم گفت.
۱۳۸۸ آبان ۵, سهشنبه
مشهد نوشت1: سفری برای اولین بار و هموطنان گدا !
۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه
رفتی، سلام برسون
۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه
پناهندگی نرگس کلهر؛ خبری که باید از نو به آن نگریست
۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه
ساندویچ های ویژه به روایت آقاجون
۱۳۸۸ مهر ۷, سهشنبه
جواد لاریجانی و شلیک به مردم
۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه
۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه
فقط نگاه می کنم...
۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سهشنبه
چه کسی می گوید؟ چه کسی باور می کند؟
۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سهشنبه
ورود مبارک به بلاگر و کلی مشکل !
۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه
شهید رجایی و مهندس بهزاد نبوی
شهید رجایی و ایام خوش بهزاد نبوی
دادگاه هایی که در روزهای گذشته به بهانه رسیدگی به عوامل اتهام های مخملی برگزار شد واکنش های زیادی داشت. این واکنش ها و بازخورد ها هم درباره افرادی بود که در این دادگاه حضور داشتند و هم درباره صحبت ها و اظهاراتی (بخوانید اعتراف) بود که از جانب برخی به اصطلاح متهمان مطرح شد. گذشته از اظهاراتی غیر واقعی که در این دادگاه ها گفته شد و البته از روی کاغذ خوانده شد! افرادی که در این دادگاه ها به عنوان متهم انقلاب مخملی حضور داشتند بسیار تامل بر انگیز بود. تامل برانگیز از آن جهت که بینندگان این دادگاه های ساختگی و نمایشی افرای را به عنوان متهم می دیدند
که در سال های گذشته آنها را به عنوان مسئولان و خدمتگزاران کشور می شناختند. و حالا این سوال در ذهن ها به جنب و جوش افتاده که چرا مسئولان و معتمدین دیروز، از سوی برخی متهمان مخملی امروز معرفی شده اند؟
این طور که معلوم است آنانی که در روزها و سال های اول انقلاب دستی در امور کلان اداره کشور نداشتند و هر یک در گوشه کناری از این مرز و بوم مشغول خدمت (!)بودند، این روزها به تکاپو افتاده اند تا با کنار زدن مهره های تاثیر گذار انقلاب و افراد کلیدی در به پیروزی رسیدن انقلاب نقش بی مثالی داشتند، کشور و انقلاب را با افکار بسته خود اداره کنند و به نوعی کشور را اختصاصی کنند. جالب است که این عده خاص از هیچ کاری برای کنار زدن آنانی که مخالفان خود می دانند کوتاهی نمی کنند و سعی دارند شخصیت هایی مانند میرحسین موسوی ،بهزاد نبوی و میردامادی که تا دیروز از اصلی ترین شخصیت های انقلاب و انقلابی به شمار می رفتند را با تهمت هایی بی پایه و اساس امروز در جایگاه متهم حضور دارند. اما چه سود که چنین صحنه سازی هایی تنها بی اعتباری و بی اعتمادی را دامن می زند و هیچ نتیجه دیگری ندارد، چه آنکه مردم این روزها آگاه تر از گذشته هستند.
اما این روزها حضور فردی چون مهندس بهزاد نبوی در دادگاه شاید بیشترین لطمه را به اعتماد ملی مردم خواهد زد و این سوال پرسیده می شود که چرا سخنگوی دولت خدمتگزار محمد علی رجایی - که در این سال ها بسیاری برای بالا رفتن از پله های قدرت او را از خود و خود را از او می دانند- این روزها در دادگاه (بخوانید بیدادگاه) متهم به تلاش برای انقلاب های رنگی و مخملی می شود؟؟؟
امروز سایت خبری پارلمان نیوز (پایگاه خبری فراکسیون خط امام مجلس) مطلبی را با عنوان «روایت گل آقا از وصیت رجایى درباره بهزاد نبوی» منتشر کرده بود که درباره برخی صحبت شهید رجایی درباره مهندس نبوی. جایی در این نوشته آمده بود: در آن روزهاى سخت و توفانی، شخصیت و حیثیت بهزاد از چند سو، آماج حمله بود و من پیوسته متعجب بودم که او چرا عین خیالش نیست. روزى همین جمله را به شهید رجایى گفتم. گفت: «حالا ایام خوش بهزاد است!» و خدا را شکر مىکنم که مثل تو نیست که تا چیزى دربارهات مىگویند تعادلت به هم مىخورد! پوست بهزاد کلفت است، دعا مىکنم کلفتتر شود!»
متن کامل «روایت گل آقا از وصیت رجایى درباره بهزاد نبوی»
این نظر شهید رجایی تاکید بر این نکته است که این هید بزرگوار هم پیش بینی می کرد که این کشور و این انقلاب در آینده چگونه بازیچه عده خاصی می شود و چگونه یاران انقلاب امام مورد توهین افرادی قرار می گیرد که در پی اختصاصی کردن کشور هستند.
مهندس نبوی همراه شهید رجایی در سازمان ملل
این چنین است که مهندس بهزاد نبوی دیروز در عکسی با حضرت امام (ره) و شهید رجایی دیده می شود و در سازمان ملل همراه شهید رجایی بود ، امروز در لباس اتهام در دادگاهی نمایشی ...
و باید به این ندیشید که در سال های آینده چه کسانی و در چه جایگاهی حضور خواهند داشت ...
۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه
خری که دم نداشت !
چرا «خَر ِ ما از کره گی
دم نداشت» ؟
این
ضرب المثل که «خر ما از کره گی دم نداشت» را تابحال هزاران هزار بار شنیده بودم و
شما هم احتمالاً یا زیاد شنیده اید و شاید هم از آن زیاد استفاده کرده اید. اما من
به شخصه نمی دانستم جریان این صرب المثل چسیت و چه اتفاقی باعث شده تا کسی چنین
چیزی را بگوید. البته این نوع جریان ها در ادبیات کهن ما خواستگاه های مختلف دارند
و شاید برای یک جمله ، شعر و یا ضرب المثل روایت های مختلف وجود داشته باشد و
داستان های زیادی این این باره گفته و شنیده شده است. امروز یکی از دوستان در ایمیلی
روایتی را برایم فرستاد در باره ضرب المثل «خر ما از کره گی دم نداشت» که جالب بود
و به نظرم روایتی واقعی آمد. البته جا دارد از زسول عزیز هم برای ارسال این روایت
جالب نوجه تشکر کنم.
ریگ کفش قاضی القضات و خری که دم نداشت !
مردي
خري ديد به گل در نشسته و صاحب خر از بيرون كشيدن آن درمانده. مساعدت را ( براي
كمك كردن ) دست در دُم خر زده، قُوَت كرد( زور زد). دُم از جاي كنده آمد. فغان از
صاحب خر برخاست كه « تاوان بده»!.
مرد
به قصد فرار به كوچهاي دويد، بن بست يافت. خود را به خانهاي درافگند. زني آنجا
كنار حوض خانه چيزي ميشست و بار حمل داشت (حامله بود). از آن هياهو و آواز در
بترسيد، بار بگذاشت (سِقط كرد). خانه خدا (صاحبِ خانه) نيز با صاحب خر هم آواز شد.
مردِ
گريزان بر بام خانه دويد. راهي نيافت، از بام به كوچهاي فروجست كه در آن طبيبي
خانه داشت. مگر جواني پدر بيمارش را به انتظار نوبت در سايۀ ديوار خوابانده بود؛
مرد بر آن پير بيمار فرود آمد، چنان كه بيمار در جاي بمُرد. «پدر مُرده» نيز به
خانه خداي و صاحب خر پيوست!.
مَرد،
همچنان گريزان، در سر پيچ كوچه با يهودي رهگذر سينه به سينه شد و بر زمينش افگند.
پاره چوبي در چشم يهودي رفت و كورش كرد. او نيز نالان و خونريزان به جمع متعاقبان
پيوست!.
مرد
گريزان، به ستوه از اين همه، خود را به خانۀ قاضي افگند كه «دخيلم» (پناهم ده)؛
مگر قاضي در آن ساعت با زن شاكيه خلوت كرده بود. چون رازش فاش ديد، چارۀ رسوايي را
در جانبداري از او يافت: و چون از حال و حكايت او آگاه شد، مدعيان را به درون
خواند.
نخست
از يهودي پرسيد. گفت: اين مسلمان يك چشم مرا نابينا كرده است. قصاص طلب ميكنم.
قاضي گفت : دَيتِ مسلمان بر يهودي نيمه بيش نيست. بايد آن چشم ديگرت را نيز نابينا
كند تا بتوان از او يك چشم بركند! و چون يهودي سود خود را در انصراف از شكايت ديد،
به پنجاه دينار جريمه محكومش كرد!.
جوانِ
پدر مرده را پيش خواند. گفت: اين مرد از بام بلند بر پدر بيمار من افتاد، هلاكش
كرده است. به طلب قصاص او آمدهام. قاضي گفت: پدرت بيمار بوده است، و ارزش حيات
بيمار نيمي از ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه اين است كه پدر او را زير همان
ديوار بنشانيم و تو بر او فرودآيي، چنان كه يك نيمهء جانش را بستاني!. و جوانك را
نيز كه صلاح در گذشت ديده بود، به تأديۀ سي دينار جريمۀ شكايت بيمورد محكوم كرد!.
چون
نوبت به شوي آن زن رسيد كه از وحشت بار افكنده بود، گفت : قصاص شرعاً هنگامي جايز
است كه راهِ جبران مافات بسته باشد. حالي ميتوان آن زن را به حلال در فراش (عقد
ازدواج) اين مرد كرد تا كودكِ از دست رفته را جبران كند. طلاق را آماده باش!. مردك
فغان برآورد و با قاضي جدال ميكرد، كه ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دويد.
قاضي
آواز داد :هي! بايست كه اكنون نوبت توست!. صاحب خر همچنان كه ميدوید فرياد كرد:
مرا شكايتي نيست. محكم كاري را، به آوردن مرداني ميروم كه شهادت دهند خر مرا از
کرهگي دُم نبوده است!!!
۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه
اعتماد در این روزهای ایران
/**/
از نوکیا نگو
انتخابات ریاست جمهوری
ایران اگرچه همان طور که از دوران تبلیغات آن می شد فهمید ، انتخاباتی پرشور و با مشارکتی
حداکثری بود که توانست اعتباری بی بدیل برای ایران کسب کند، اما اتخاذ تصمیم های
نادرست و پیروی از سیاست های اشتباه که مورد پسند ملت نبود، دلیلی شد تا روزهای
تاسف باری پس از برگزاری انتخابات رقم بخورد.
در این بین حضور شخصیت
های اصلاح طلبی چون سید محمد خاتمی و میر حسین موسوی که از محبوبیت بسیاری
برخوردار بودند و هستند در کنار نامزدهایی با سخنان جدید و قابل تفکر چون شیخ کروبی
و محسن رضایی تاثیر فراوانی بر افزایش چشمگیر مشارکت در انتخابات داشت. اما اعلام
نتایج دور از انتظار بسیاری از رای دهندگان نه تنها نوعی نارضایتی را در میان قشر
عظیمی از مردم پخش کرد، بلکه موجی از بی اعتمادی و دلسردی را به روح اجتماع پرشور
قبل از انتخابات دمید، چنان که این روزها خبری از آن شور انتخاباتی دوران تبلیغات
نیست. در این بین اما اخبار مختلف نیز تاثیر های فراوانی را بر افکار و جهت گیری
فکری آنها داشت.
چنان که این روزها می
بینم و می شنویم که چه تعداد از مردم و اطرافیانمان نسبت به برنامه ها و حتی اخبار
صدا و سیما بد بین شده اند و کمتر کسی را می توان یافت که واژه «رسانه ملی» را
باور داشته باشند.
چند روز پیش با یکی از
نزدیکان درباره خرید گوشی موبایل- تلفن همراه !- صحبت می کردیم و حرف از این بود
که چه گوشی بخرد که بدرد بخورد باشد و چه مدلی بهتر است و چه مارکی معروف تر و
کاری تر. صحبت ادامه داشت و نظرهای مختلفی رد و بدل می شد. حرف از این شد که فلان
مدل کوشی نوکیا خوبد است و مدل دیگری بهتر است و چنین امکاناتی دارد و چنان انجام کارهایی
را دارد. وقتی حرف نوکیا پیش آمد طرف خریدار گوشی صورتش در هم پیچید و ناراحت چنین
گفت که: بد از انتخابات و اخباری که درباره نوکیا شنیدم اصلاً از نوکیا خوشم نمی
آید. اگرچه مدل های خوبی دارد، اما دیگر دوست ندارم با خریدن نوکیا پول به جیب
آنهایی بریزم که ... از نوکیا نگو ...
اشاره داشت به برخی
خبرهای پیش از انتخابات درباره «دستگاه هایی مخابراتی که نوکیا به ایران فروخته
است و می توان از آن در شنود مکالمه های مختلف استفاده کرد». این خبر در روزهای پر
جنب و جوش بعد از انتخابات از جمله اخباری بود که تاثیر فراوانی بر مردم داشت و
رسانه های بسیاری درباره تاثیرات عینی این خبر بر بازار گوشی موبایل گزارش نوشتند
و خبر داد.
این موج بی اعتمادی به
برند نوکیا از همان روزها آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد. البته شاید آنچه گفتم تنها
گوشه ای از این چنین نگاهی باشد که این روزها بسیار در مردم می توان یافت، اما
واقعیت این است که این چنین احساساتی در روند زندگی روزانه مردم وجود دارد و تاثیری
انکار ناپذیر بر زندگی آنها و کلیت جامعه گذاشته و خواهد گذاشت که خیلی هم خوب
نیست.
اما متاسفانه این روزها
نه تنها در راستای بهبود این روند گامی برداشته نمی شود، بلکه بر این موضوع دامن
هم زده می شود که مصداق آن برگزاری دادگاه هایی است که از سوی کمتر کسی مورد پذیرش
است. همچنین اظهار نظرها و موضوع گیری های جانبدارانه و نا عادلانه برخی از مقام
های کشور نیز به فضای نا خوشایند جامعه ایرانی شدت می بخشد. باشد که برخی تریبون
های مقدس را اختصاصی نکنند و با سخنان به ظاهر بی طرفانه طرف کسی را نگیرند.